فهرست کتاب تصنیفهای عارف ارشد تهماسبی
- مقدمه
- درآمد
- تصنیف ها
- دیدم صنمی… (شور)
- آمان… (شور)
- نمیدانم چه در… افشاری)
- نکنم اگر چاره افشاری)
- افتخار… (سه گاه)
- از خون جوانان… (دشتی)
- دل هوس… (ابوعطا)
- نه قدرت… (افشاری)
- باد فرح بخش… بیات ترک گریه را به مستی… (دشتی)
- از کفم رها… (افشاری)
- چه شورها… (شور) شانه بر… (دشتی)
- رحم ای خدای… (بیات ترک)
- امروز ای فرشته… (افشاری)
- گریه کن… (دشتی)
- تا رخت… بیات) (اصفهان)
- ای دست حق… افشاری)
- باد خزانی… (افشاری)
مقدمه کتاب تصنیفهای عارف ارشد تهماسبی
تصنیف، یا به عبارتی کلی تر موسیقی ضربی با کلام، در فرهنگ موسیقی ما جایگاه ویژه ای دارد. از لالایی مادران در مناطق مختلف و آهنگ ها و تصنیف های روحوضی و کوچه بازاری گرفته، تا تصنیف های جدی و مستحکم، هر یک نقشی در فرهنگ موسیقایی تک تک افراد این سرزمین ایفا کرده است.
می توان ادعا کرد که تمامی افراد این مرز و بوم حداقل یک ترانه یا تصنیف – خواه کوچه بازاری، محلی، سنتی و … – را از بر دارند. گروه های مختلف مردم در محافل، سفرها و در طبیعت، همراه با ساز یا بددون آن، باهم نوا می شوند و تصنیف یا ترانه ای می خوانند و از خواندن آن به شوق و وجد می آیند و نیرو می گیرند.
و این فقط عادت و ویژگی مردم ایران نیست، که در تمام نقاط دنیا چنین است، زیرا مردم با موسیقی ای که با کلام ترکیب شده باشد رابطه ای دیگر دارند.
بنابراین می توان گفت تصنیف (به صورت کلی و عام) گل سرسبد موسیقی ایران است و جذابیت آن از دیگر فرم های موسیقی ایرانی بسی بیشتر است.
مردم بدون آن که موسیقی را به صورت جدی یا حرفه ای بشناسد یا حتا با نام موسیقی دانان یا سازندگان تصنیف آشنا باشند، با این فرم (تصنیف) ارتباط برقرار کرده اند و پیوند دارند.
حد اقل از نسل دهه 20 تا 40 کسی را نمی توان یافت که «عقرب زلف کجت» یا «امشب شب مهتابه» و یا «از خون جوانن وطن» را شنیده باشد و یا نتواند آنرا زمزمه کند.
در این راستا همیشه تمبک نوازان که عموما «ضربی خوان» نیز بوده اند نقشی به سزا در انتقال این فرهنگ داشته اند. بنابراین اعتبار تصنیف در میان مردم به دلیل جذابیت آن بسیار ذیاد است.
باید اذعان کرد در این زمینه هم، چون هر زمینه فکری و هنری دیگر، ابتذال و کوته نگری نیز نقش خود را بازی کرده و مردم را از آشنایی با نوع درست و اصیل تصنیف بازداشته است.
اساسا تا قبل از «علی اکبر شیدا» ابتذال در تصنیف سازی و ترانه سازی بسیار گسترده تر بود و مفاهیم و الفاظ غیر هنری و ناشایست در ترانه ها و تصنیف ها نقشی مهم و فراوان داشت.
غیر از نمونه های معدود تصنیف های قدیمی، مردم تصنیفی نمی شناختند که در آن از مفاهیم و الفاظ زشت و حتا «رکیک» خبری نباشد. تصنیف های شیدا که عموما عشقی – عاطفی بودند باعث شد مردم خوش ذوق خیلی زود تصنیف های او را جایگزین تصنیف های مبتذل کنند.
در این میان مردم با ذوق نیز با الهام از وقایع جاری اجتماعی و سیاسی و فرهنگی زمان شان به سرودن اشعاری می پرداختند که با وزن موسیقی همرا بود و چون معمولا ابیات و واژه های آن ساده و کوتاه و ملودی آن روان و راحت بود، به سرعت انتشار می یافت و گاه به وسیله دیگران حک و اصلاح می شد یا اضافاتی در آن صورت می گرفت. از این گونه، از کتاب از صبا تا نیما نوشته یحیی ارین پور نمونه ای نقل می شود:
«یکی از این تصنیف ها تصنیف «لیلی» است که درباره کنت منت فرت ساخته شده و وی را به باد تمسخر و ریشخند گرفته است. ناصرالدین شاه پس از بازگشت از فرنگ در سال 1296 ه. ق.
این شخص را به ریاست پلیس تهران منصوب کرد. کنت برای این که از هر حیث با ایرانیان هم رنگ گردد فرزندان خود را جامه ایرانی پوشیده و نام دخترش را نیز لیلی نهاده است.
او به مقتضای شغل خود خانه های عمومی را بست و زنان هرجایی را در یکی از محلات شهر تمرکز داد و همین امر سبب شد که این تصنیف را برای او بسازند،
لیلی را بردند چال سیلاب بهش آوردند نان و سیرابی
لیلی گل است لیلی خیلی خوشکل است لیلی
لیلی را بردند دروازه دولاب براش خریدند ارسی و جوراب
لیلی را بردند حمام گلشن کنت بی غیرت چشم تو روشن
فلفل تندم لیلی دختر کنتم لیلی
لیلیل ملوسه ننه ش عروسه اقاش…»
مسلمآ چیزی که در این گونه تصنیف ها به آن توجه نمی شده جنبه هنری آن است، بلکه بیش تر هدف ادای مقصود بوده است این که به هر دلیل باید به کسی توهین شود یه به باد تمسخر گرفته شود توجیه کننده واژه هایی چون:
«سیرابی»، «بی غیرت»، «حمام گلشن» و … است.
امروز ملودی این گونه تصنیف ها یا ترانه های کوچه بازاری مردم ساخته، معلوم نیست. متاسفانه تمام انانای که به جمع آری و ثبت این گونه تصنیف ها یا ترانه ها پرداخته اند در صدد ثبت ملودی آن نبوده اند.
آنان به گذر زمان و فراموش شدن ملودی توجه نداشته و فقط به ثبت اشعار آن اکتفا کرده اند. باید تاکید کرد که معمولا این گونه ترانه ها به وسیله موسیقی دانان ساخته نمی شد.
یا اگر نمونه هایی از این گونه به وسیله اهل موسیقی ساخته می شد به صورت مخفی و بدون ذکر نام سازنده آن انتشار می یافت، چرا که گذشته از شان موضوع، اندیشه گرفتاری و سوال و جواب سیاسی هم آنان را از افشای نام خود باز می داشته است.
بنابراین به صورت مطلق باید سازندگان ترانه هایی از این نوع را بی نام و نشان دانست، زیرا سازنده هیچ یک معلوم نیست.
غیر از گونه ای که ذکر شد، تصنیف های معدودی به صورت جدی و در سبک تغزلی عاشقانه (عموما) قبل از علی اکبر شیدا ساخته شده اند که امروز نیز دارای ارزش هنری و اعتبار هستند.
این گونه تصنیف ها نیز متاسفانه به دلیل عدم ثبت دقیق و یادآوری نام و نشان سازندگان آن ها، بی هویت هستند. از این گونه می توان به تصنیف «همچو فرهاد بود کوه کنی پیشه ما» اشاره کرد. تعداد این تصنیف ها که امروز با عنوان «تصنیف های قدیمی» معروف اند بسیار زیاد است.
بخش دیگری از تصنیف های پراگنده امروز در دست است که دارای ارزش هنری است و سازندگان آن نیز معلوم اند، مانند تصنیفی به نام «بتا بتا» که به «سلطان خانم» نامی منتسب است که گویا از شاگردان «میرزاحسین قلی» بوده است.
یا یکی دو تصنیف زیبا ا «حسام السلطنه مراد» مانند «ای کبوتر از آشیان کرانه کردی» یا «باد صبا بر گل گذر کن».
بنابر ان چه گفته شد تا قبل از «علی اکبر شیدا» نمی توان به کسی اشاره کرد که حد اقل چند تصنیف ساخته و به عنوان موسیقی دانی «تصنیف ساز» مطرح است.
«علی اکبر شیدا» تحولی در این زمینه پدید آورد که انوار آن هنوز بر موسیقی ما پرتوافکن است، زیرا بعد از گدشت حدود یک قرن اثار او تازگی و زیبایی خود را حفظ کرده است و هنوز هم اجرا و عرضه می شود.
آثار شیدا فراوان است و تعداد زیادی از آنها به خصوص در دوران قبل از انقلاب اسلامی به وسیله خوانندگان متعدد اجرا و عرضه شده است. متاسفانه از تعداد دقیق آثار شیدا اطلاعاعی در دست نیست، زیرا علاوه بر آن که آهنگ آن ها ثبت نشده – جدا از تعداد اندکی که در مجله های موسیقی قدیم شده است – دیوان یا مجموعه ای از اشعار تصنیف های او نیز در دست نیست.
«عارف قزوینی» در دیوان خود از شیدا به نیکی یاد می کند و به عنوان پیش کسوت احترامی خاص برای او قایل است و بعضی از تصنیف هایش را نیز در دیوان خود ذکر کرده است.
آثار چاپ شده شیدا و دیگر تصنیف سازان، فاقد اوانویسی اشعار در متن نت ها است. بررسی این تصنیف ها و تطبیق شعر و آهنگ آن ها دشوار است، چرا که ممکن است در متن نت یا ترتیب اشعار اشتباهی رخ دهد یا چیزی از قلم بیفتد.
بنابراین اگر خواننده این آثار با آهنگ دقیق و کامل آن ها اشنا نباشد محال است بتواند ملودی و شعر را تلفیق کند. معمولا در آثار چاپی قدیم (و جدید) اشتباه فراوان است و از این گونه موارد فراوان دیده شده است، از آن جمله یکی از اهنگ های بسیار زیبا است که در مجله موسیقی رادیو چاپ شده است.
این تصنیف «مولود نبی» نام دارد و منتسب به شیدا است. نگارنده این کتاب مدت هاست در کار تلفیق آن و امانده است، چرا که به نظر می اید یا بخشی از اشعار اضافه است و یا قسمت هایی از آهنگ از قلم افتاده یا تکرار آن ثبت نشده است.
نویسندگان این آثار چون خود به آهنگ و شعر ان ها آگاه بوده اند بدون دقت لازم به کار ثبت پرداخته اند و گمان داشته اند که این آهنگ ها هیچ گاه فراموش نخواهد شد.
امروز با اتکا به دستگاه های صوتی این مشکل نمود کم تری دارد و آیندگان با شنیدن تصنیف های این روزگار مسله ای نخواهند داشت. اما مسلما آهنگ سازان یا تصنیف سازان امروز آثاری دارند که ضبط نشده است یا هیچ گاه ضبط نخواهد شد.
بنابراین وظیفه فرهنگی و تاریخی انان ایجاب می کند که کار مکتوب کردن آثار خود را به دقت تمام و به ترتیب و تاریخ به انجام رسانند تا زحمت نسل های بعدی را کمتر کنند و ابهامی در این مورد به جای نگذارند.
شایسته ترین شیوه آن است که آهنگ ساز یا تصنیف ساز خود در زمان حیات، آثارش را به چاپ برساند تا ابهام و شک در تحقق را به حد اقل برساند، از این حیث حداقل عارف قزوینی این امکان را داشته است تا در زمان حیات خود آهنگ هایش را نت کند و مانند اشعار خود به چاپ برساند. درست است که نت نمی دانسته اما می توانسته است به دیگران توسل جوید و از کمک آنان بهرهمند شود.
اهمال هایی از این گونه را تاریخ موسیقی هیچ گاه نخواهد بخشید. سال هاست اثار عارف اجرا و عرضه می شود اما هرکدام به گونه ای و روایتی.
او (عارف) حتا در زمان حیات خود این غصه را داشته است که دیگران (خوانندگان حرفه ای ونه مردم) آثارش را غلط می خوانند. در میان آهنگ سازان و تصنیف سازان گذشته «محمد علی امیرجاهد» با دقت و وسواس، آثار و تصنیف هایش را به چاپ رسانید و از این طریق کمک بزرگی به فرهنگ و تاریخ موسیقی ما کرد.
تصنیف های او نیز در کتابش فاقد زیرنویس است، اما چون با دقت فراوان نوشته شده اند هیچ گونه مشکلی ندارند و اشعار به درستی با ملودی و آهنگ تطبیق دارند. برجسته ترین و معروف ترین تصنیف ساز موسیقی ما «ابوالقاسیم عارف قزوینی» است که این مجموعه به بررسی اثار اواختصاص دارد.
خوش بختانه از عارف دیوان اشعاری در دست است که بخشی از آن به تصنیف های او اختصاص دارد و چون در زمان حیات او چاپ شده است می توان با اطمینان بیش تری به آن استناد کرد.
عارف را می توان حساس ترین، مردمی ترین و با ذوق ترین آهنگ سازان تاریخ موسیقی ایران محسوب کرد. اثار او جاویدانه و در خاطره ها نقش بسته است.
باید ادعا کرد که پس از گذشت شصت یا هفتاد سال هنوز آهنگ سازی پیدا نشده است که با ذوق و لطافت عارف تصنیف بسازد. یکی از علل عمده زیبایی تصنیف های او این است که خود هم شاعر و هم آهنگ ساز تصنیف هایش بوده است.
سه تصنیف سازی که نام شان در تاریخ موسیقی جاویدانه است (شیدا، عارف، امیرجاهد) دارای این خصوصیت بوده اند عارف خود در این خصوص مب گوید:
طبیعت هنر داد بر من چهار که آن چار در صفحه روزگار
ندادست و ندهد ازین پس دگر به تنهایی آن چار بر یک نفر
عارف در این دو بیت اشاره به شعر، آهنگ، صدا و خط خود دارد. استاد ابراهیم باستانی پاریزی دو هنر یا موهبت دیگر نیز برای عارف قایل شده است:
«عارف قزوینی از شعرایی است که من دلباخته ذوق و حالت اویم هم خداوند پنج قسمت به این مرد داده بود که به هر کس حتی یکی از این موهبت ها را بخشیده بود می بایست سعادت ابدی داشته باشد:
روی خوش، آهنگ خوش، خط خوش، شعر خوش، نثر خوش. [البته استاد پایریزی توجه نکرده اند که آهنگ خوش خود شامل دو هنر یا موهبت است: و آهنگ سازی عارف] اما خود او می گوید:
محیط گریه و اندوه و غصه و محنم کسی که یک نفس اسودگی ندید منم
اما آسودگی ندیدن و غصه بار بودن عارف خود داستانی است و حکایتی، تنها اگر در این مورد به دوستان از دست رفته او در زمان حیاتش (که چندان طولانی هم نبود) اشاره کنیم کافی است که پشت هر انسان چون کوهی را خم کند، به خصوص در مورد عارف که دارای زن و فرزند و خانواده هم نبوده و همیشه اتکا به دوستان وفادار و خوبش داشته است.
اولین آن ها کلنل محمد تقی خان پسیان است که عارف در زندگی به هیچ کس به اندازه او ارادت نداشته و تصنیف معروف «گریه کن» را در سوک او ساخته است. «فرخ» از سیاستمداران عصر پهلوی گوید:
«بیچاره عارف را دو چیز نابود و از زندگی ساقط کرد به طوری که سر به کوه و بیابان گذاشته بود و کمتر در مجالس عمومی دیده می شد و آن دو چیز یکی مرگ کلنل بود و آن دیگری ضربه «عارف نامه» ایرج [شاعرنامدار، ایرج میرزا] و چنان کاری و عمیق بود که عارف می گفت: «توهین ایرج مرا پیر کرده است و بالاخره هم مرا خواهد کشت.»
چند تن از دوستان نزدیگ عارف در زمان حیات او دست به خودکشی زده اند و بر بار غم واندوه عارف افزودند و او را به زندگانی و همه چیز ناامید تر کردند. عارف خود می گوید:
« – در بهار سال 1329 ه. ق. محمد رفیع خان خود را کشت.
- این غزل به نام دوست خودم مرتضی خان بهشتی قزویتی که آدم درست کاری بود و آخر خود را کشت گفته شده است. (1328 ه. ق.)
- سومی عبدالرحیم خان، جوان 25 ساله ای بود … کارش بفرونت کشید خود را در قصر کشت.
- نمی دانم بر من چه گذشت ان روزی که در خیابان اپرای استانبول شنیدم در ایران او را [حسین خان لله ] وثوق الدوله به دار زد.
- غزل راجع به حبیب الله خان پسر شرافتمند و باناموس اقامیرزاسلیمان خان متخلص به میکده که در سال 1341 ه. ق. در طهران انتحار نمود.»
دست تقدیر چه برای تدارک دیده بود که چنین دوستان و یارانش را در مقابل چشمش پرپر می کرد؟ پس بی سبب نیست که می گوید: «گریه کن که گر سیل خون گری ثمر ندارد.» باری در مورد شرح حال خود چنین می گوید:
«اسمم ابوالقاسم تولدم در قزوین پدرم ملاهادی وکیل می توانم بگویم نطفه من به بدبختی بسته شده است.»
داکتر ابراهیم باستانی پاریزی می نویسد: «رندترین شاعر قرن اخیر ما عارف قزوینی است اصلا اهل «وردبار محمد زمان خانی» و از طایفه کله بزی ها و مراغی ها بود خودش می گوید:
مادرم هنگام زودخورد با پدرم در میان دشنام پدرم را «کله بزی» می خواند و کلمه کله بزی بعد از هر دشنام تکرار می شد.»
دوران کودکی او به شهادت خودش در میان دعوا و مرافعه دایمی پدر و مادر سپری شد. داکتر رضازاده شفق می نویسد: «از قراری که از اظهارات شفاعی و یک قطعه عارف معلوم می گردد شاید تولدش در حدود 1300 ه. ق. باشد.» [برابر با 1260 شمسی]
در کتاب روزشمار تاریخ ایران آمده است: «در روز 2 بهمن [در روی سنگ مزار عارف در همدان تاریخ وفات او 1312 شمسی آمده است ] عارف قزوینی شاعر بزرگ معاصر در همدان در سن 52 سالگی [استاد پاریزی سن او را 53 سال ذکر می کند] درگشت.»
بنابراین در مورد سال تولد عارف دو روایت هست، یک قول تولد او را 1259 شمسی و قول دیگر 1260 شمسی ذکر می کند.
سرگذشت عارف را می توان به تفصیل در دیوان او مطالعه کرد، اما آن چه از خصوصیات بارز عارف است عاشق پیشه گی اوست در دوران جوانی و ناامیدی در میان سالگی.
عارف در سراسر زندگی خود همیشه صراحت داشت و این حداقل در تصنیف های اجتماعی – سیاسی او به خوبی مشهود است. او بدون هراس هر آنچه را که فکر می کرده به زبان می رانده تا جایی که صراحت او گاه باعث رنجش دوستان و یارانش می شده است.
در تفکر و عملکرد سیاسی خود بسیار احساساتی بود تا جایی که گاه خود به زودی از تابع جریانی شدن یا از شخصی جانبداری کردن پشیمان می شد و رویه ای دیگر اتخاذ می کرد.
رضازاده شفق در این باب می نویسد: «جنگ عمومی درگرفت البته عارف باالطبع ! تابع جریان سیلی می شد که عناصر ملی در آن زیادتر بود و چون احساسات بدین حس شد و با مسافرین حدود غربی [کرمانشاه] هم سو گشت و بعد اخر کارش به استانبول افتاد.
این بار گویا عارف «زودباور» امیدهای تازه در دل کاشته و حتی تصنیفی در اتحاد اسلام که در آن روزها مد شده بود ساخته و در آن « کعبه خدا یک کتاب یک» گفته بود.»
دیگر تعلق او به «سیدضیاءالدین» بود که به این منظور تصنیفی نیز ساخته است (ای دست حق پشت و پناهت بازا)
در دوران مهاجرت ار قزوین به تهران آوازه شهرت اش به دربار کشیده می شود و مظفرالدین شاه حکم می کند «نوکر درب خانه » شود.
یکی از مسایل زندگی عارف در طی نزدیک دوسال آزاد شدن از مخمصه و گرفتاری دربار و درباریان و اشراف بوده است تا بالاخره به هر ترفندی شانه از زیر بار این ننگ خالی می کند و می شود عارف آزادی خواه و مشروطه خواه تا جایی که به «شاعر ملی» معروف می شود.
«عارف در تمام این مدت به نان و پنیری قانع بوده و گاهی نیز از ان محروم گشته … به رغم این ها عارف هرگز شعر سفارشی و فروشی نسروده و همواره با آزادی خواه ترین فرقه های ایران قدم زده است.»
این نکته به خوبی از تصنییف های عارف هویدا است. عارف یا تصنیف وطنی – سیاسی ساخته و یا تصنیف «عشقی» و در هر دو مقوله هم بی باک و تندور بوده است.
اگر عاشق می شده عاشق دختران شاه «تاج السلطنه» و «افتخارالسلطنه» می شده و برای آنان تصنیف می ساخته است. چه باک؟ تصنییف عارف مقبول و مشهور هم که معلوم است ظرف چند روز زبان زد همه می شود و به دربار هم می رسد. باز هم چه باک و در سیاست:
«قالی مشروطه زیر پای بختیاری پهن شده بود و در این تحویل و تحول عارف بی نوا گویا باورش شده بود که در اثر مشروطه کار به آنجا رسیده است که می تواند مثلا در پاک «مسعودیه» ظل السلطان آواز بخواند و در آن بگوید:
پلیس مخفی نابود و محتسب به قمار به خواب شحنه، عسس مست و دزد در کار است
توصحت عمل از دزد و راهزن مطلب از آن که مملکت امروز دزد بازار است
بگو به عقل منه پا بر استانه عشق که عشق در صف دیوانگان «سپهدار» است
غافل از آن که گماشتگان «سپهدار»، – بچه گیلک ها – دک و دهن عارف را چنان خورد خواهند کرد که خودش بنویسد:
به واسطه کتکی که بعد از آن نمایش خوردم دو ماه در رختخواب خوابیدم.»
داکتر باستانی پاریزی می افزاید « این واقعه به سال 1333 ه. ق. اتفاق افتاده بود. بعدها سپهدار خانه ای خرید و به عارف بخشید که جبران این ظلم شده باشد هرچند عارف نپذیرفت.»
این هم از مناعت طبع او. عارف در تمام عمر بی چیز و نادار بود و در اواخر عمر در تنگدستی و فقر کامل در «دره مرادبیگ» از قراری همدان بی زن و فرزند و بی یار و یاور با تنها مونسش که سگی بود گذران می کرد.
و اگر یاری از روی صفای بعضی از دوستان وفادارش نبود خیلی قبل از آن احتمالا از گرسنگی بدرود حیات گفته بود: عاقبت عارف «شاعر ملی»!
صوتی از ماترک عارف در مجله آینده، به چاپ رسیده است که خواندنی است. آن چه از او مانده است عبارت است از چند قالیچه، سماور، بشقاب، قاشق و چنگال، چمدان، گلدان، استکان و ….
استعداد عارف از سنین نوجوانی به ثمر رسید. او اولین تصنیفش را که بسیار هم زیباست در 18 سالگی ساخت. که هنوز هم از شاهکارهای تصنیف سازی به شمار می رود. خود می گوید:
«اغللب غزلیات سعدی را در کودکی حفظ داشته و همان اوقات هم گاهی شعر می ساختم ولی تا سفر استانبول گمان ندارم مسوده غزلی را نگه داشته باشم ولی بعد از مراجعت کمتر وقتی شده است اگر یک شعر هم ساخته آن را از خود دور کرده باشم ولی آن چه را در قسمت اول جوانی که بهار زندگی است در قزوین ساخته ام به کلی فراموش کرده و از بین رفته است.»
در جایی دیگر می نویسد: «… دارای حنجره داودی بودم…» مرحوم حسینعلی ملاح در سلسله مقالاتی که در مجله موسیقی رادیو نوشته بر او خرده گرفته است که شایسته نیست انسان در مورد خودش چنین چیزی بگوید.
اما گویا عارف حق داشته و تاثیر شگرفی بر شنوندگانش می گذاشته است. البته این تاثیر فقط در صدای او نبوده بلکه حس قوی و شیفتگی او و احاطه اش در موسیقی و کارش موجب تاثیر فراوان در شنوندگانش می شده است. می توان گفت هیچ کدام از خوانندگان هم عصر عارف شهرت و اقبال او را نداشته اند.
« آقای داکتر عیسی صدیق اعلم روایت می کرد که وقتی عارف قزوینی در یک مجمع خیریه در لاله راز کنسرتی می داد (قبل از کودتای 1299) چنان جمعیت را مسخر کرده بود که اگر فرمان می داد بروید فلان جا را خراب کنید همه راه می افتادند.»
تصنیف های عارف چون اکثرا در وصف حال و اوضاع زمانه بود، به خصوص در ترکیب با غزل هایی که برای آواز انتخاب می کرد، همگی تاثیر به سزایی در مجامع آن روز داشت.
عارف از اولین کسانی است که در ایران کنسرت برگزار می کند و به جنبه غیر مجلسی بودن ومردمی بودن ان تاکید می ورزد. کنسرت های او همیشه پررونق و پرازدحام بود.
عارف در مورد تصنیف و نصنیف سازی، عقیده داشت که تصنیف نباید تحریر داشته باشد تا مردمی که صدا و تحریر ندارند بتوانند به راحتی از پس اجرای آن برآیند. استاد عبدالله دوامی نقل می کند:
«هنگام خواندن یکی از تصنیف های عارف (نمی دانم چه در پیمانه کردی) تحریر داده است و عارف به حالت قهر با او درگیر شده است که چرا تحریر می دهد.
اما خوانندگان آن زمان به این نکته توجه نداشته و به عادت مرسوم تصنیف ها را معمولا با تحریر ادا می کرده اند یا در خواندن ملودی ان دقت لازم را به خرج نمی داده اند.» عارف می گوید:
«از دلتنگی های من یکی اینکه در همین دوره زندگانی خود من آنچه را که به نام من می خوانند اغلب غلط است فقط چند نفری که اول آن شکرالله خان است به واسطه این که اغلب در موقع ساختن تصنیف با من بوده اند توانسته اند از عهده آن برایند.»
در مورد تصنیف سازی خود می کوید: «نه تنها فراموشم نخواهد شد بلکه معاصرین دوره انقلاب نیز هیچ وقت از خاطر دور نخواهند داشت که وقتی من شروع به ساختن تصنیف و سرود های ملی و وطنی کردم مردم خیال می کردند تصنیف برای ج… دربار یا «ببری خان» گربه شاه شهید است».
او همواره به رشد موسیقی و ارزش نهادن به این هنر والای مردمی فکر می کرد و با صداقت در اندیشه گسترش و اشاعه موسیقی بود.
درآمد کتاب تصنیفهای عارف ارشد تهماسبی
روش نگارش تصنیف های عارف در این کتاب به گونه ای انجام گرفته است که تلفیق ملودی با تمامی بندهای شعر تصنیف امکان پذیر باشد. آن چه در مورد اجرای تصنیف های عارف موسوم بوده این است که فقط یکی از بندها (در تصنیف هایی که شامل چند بند است) خوانده می شده است.
بنابراین خواننده یا تنظیم کننده تصنیف، ملودی را فقط در ارتباط با هجاها و جمله های یک بند تلفیق می کرده است. در این گونه اجراها ملودی حاصل با سایر بندها هماهنگ نیست و تلفیق نمی شود.
در اجراهای تصنیف های عارف در دوران بعد از او، حتا گاه مشاهده می شود که بیتی یا واژه ای از تصنیف را تغییر داده و از واژه های دیگری بهره گرفته اند؛ این تغییر (به ندرت) موجب تغییر ملودی اصلی نیز شده است.
مانند آن چه مثلا در تصنیف «دل هوس» اجرا شده است. اجرا کننده این تصنیف در قسمت پایانی آن به جای : «چه ظلم ها که از گردش آسمان ندیدیم»، «چه ها که از گردش…» خوانده است.
مسلم است که عارف تصنیفی را که شامل دو یا چند بند بوده با ملودی واحد می خوانده است. به یادگیری «واو های زاید» این امکان را به او می داده است تا هجاهای ناهماهنگ را در بندهای مختلف با ملودی هماهنگ سازد.
در ان دوران برای آن که «سر ضرب» تصنیف و «اکسان هر میزان» حفظ شود، حتا تصنیف هایی را که شامل یک بند بود نیز با «واوهای زاید» می خوانده اند. استاد اسماعیل مهرتاش و استاد غلام حسین بنان این موضوع را قبل از انقلاب در یک مصاحبه رادیویی تصریح کرده اند.
در دهه های سی به بعد که روش ترانه سازی و تصنیف سازی کمی دگرگون می شود، سازندگان تلاش می کنند که تلفیق شعر و آهنگ بدون استفاده از «واو زاید» انجام پذیرد.
در این زمان «سنکوپ» ها و «ضد ضرب» های فراوان در تصنیف ها و ترانه ها نمایان می شود. سازندگان و نتظیم کنندگان این دوره، حتا در بازسازی تصنیف های قدیمی، به تبع آن چه مرسوم آن زمان بوده، به تبع آن چه مرسوم آن زمان بوده، «واوهای زاید» را از تصنیف ها حذف کرده و «سنکوب» و «ضد ضرب» را جایگزین آن کرده اند.
از این رو است که ابتدای یکی از تصنیف های عارف که در اصل به صورت «چه شور(،) ها» خوانده می شده است، در اجرای بنان به صورت «چه شورها» عرضه می شود.
ماخذ نگارنده در نگارش این کتاب، دیوان عارف بوده که تمامی اشعار و بندهای مختلف تصنیف ها در آن ثبت شده است. در یک نگاه کلی به دیوان عارف و در تطابق با آن چه اجرا شده است، می توان به سهولت دریافت که اشعار تصنیف ها به دقت و بدون خطای فاحش، در این کتاب ثبت شده است.
اما موارد معدودی اشتباه چاپی در دیوان عارف موجود است که بلافاصله در ترکیب معنایی با واژه های قبل و بعد از آن، دریافته خواهد شد که صورت صحیح چیست.
برای سهولت استفاده مراجعه کنندگان به این کتاب، ملودی و شعرهای هر تصنیف، به ردیف های مختلف تقسیم شده است. بنابراین با یک نگاه می توان مثلا ردیف سوم هر بند از اشعار را با ردیف همسان آن در ملودی، تلفیق کرد.
در دیوان عارف (چاپ جاویدان، 1361) 29 تصنیف به نام عارف ثبت شده است. اولین چاپ این دیوان در سال 1303، در برلین (به همت سیف آزاد) انجام شده که به نظر خود عارف نیز، رسیده است.
تعدادی از 29 تصنیف یادشده در چاب اول و دوم موجود نبوده است، بعدها و در چاپ هایی بعدی چند تصنیف به تعداد تصنیف های عارف افزوده می شود. تصنیف بیست و پنجم تا بیست و هشتم تصنیف هایی هستند که در چاپ اول و دوم دیوان موجود نبوده اند.
از این چهار تصنیف، تصنیف بیست و پنجم (بهار دلکش) از درویش خان و شعر آن از ملک الشعرای بهار است و تصنیف بیست و هفتم (باد صبا بر گل گذر کن) ساخته حسام السلطنه مراد است.
در این صورت شمار تصنیف های عارف از 29 به 27 تقلیل می یابد.
نگارنده این کتاب موفق به یافتن و تنظیم 19 تصنیف از 27 تصنیف عارف شده است.
شک نیست که نحوه خواندن یک تصنیف و چگونگی اجرای آن سلیقه آهنگ ساز (در این جا تنظیم کننده) است و نه خواننده؛ بنابراین صورت صحیح آن است که اگر به تفاوت های اجرایی تصنیفی اشاره می شود تنظیم کننده آن مورد خطاب واقع شود؛ اما به دلیل آن که نام خواننده زودتر تداعی کننده مورد اجرا است؛ در متن توضیحات این کتاب از خوانندگان مجردی تصنیف ها یاد می شود.
در این جا لازم می دانم که از دوستان عزیز، آقایان حمید باستانی پاریزی، داریوش زرگری، سیدعلی رضا میرعلینقی، محمد رضا ابراهیمی و فرما غریب نژاد که با دراختیار گذاشتن منابعی نگارنده را در این کار یاری داده اند صمیمانه تشکر کنم.
خرید کتاب تصنیفهای عارف ارشد تهماسبی
در همین سایت دلشاد موزیک شما می توانید کتاب تصنیفهای عارف ارشد تهماسبی را به صورت آنلاین خریداری کنید.
همچنین بهتره بگیم سایت دلشاد موزیک بزرگترین آرشیو و فروشگاه آنلاین کتابهای حوزه موسیقی هست و شما میتوانید تقریبا هر کتابی که دلتون میخواهد رو در این کتابخانه پیدا کنید و به صورت آنلاین خرید کنید.
برای دیدن همه کتابها روی عکس یا لینک زیر کلیک کنید:
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.