وقتی صحبت از صنایع دستی میشه همه یاد معرق و منبت کاریهای اصفهان، کیفپولهای چرم تبریز یا یاد حصیرهای شمال کشور میافتن. این وضعیت در حالیه که صنعت ساز سازی به عنوان یکی از اصیلترین و قدیمیترین صنایع دستی ایران به شمار میره ولی کمتر بهش توجه میشه.
نمایی از موسيقي در صنايع دستي
در مقاله نمایی از موسيقي در صنايع دستي باهم به عمق موسیقی در صنایع دستی سفری کوتاه میکنیم. لازم به ذکره که در این مقاله اثر هنری به مثابه صنایع دستی تلقی میشه پس موقع مطالعه این رو در نظر بگیرین.
صنایع دستی و هنرهای مختلف
موسيقيدانها، صداهاي مختلف رو دستمايهي آفرينش آثار موسيقي قرار ميدن و هنرمندهای هنرهاي تجسمي در بيان آرمانهاي فكري، عواطف و احساساتشون، از فرم، خط، حجم، فضا، بافت، نور، رنگ و … بهره ميگيرن.
از سمت دیگه، چیزی که باعث تغییر ساختار هنرهاي تجسمي عصر ما شده، دگرگونيهاي سريع جهان معاصر و تحولات اجتماعي، اقتصادي و صنعتي سد سال اخیره.
در صنايع دستي كه شامل بخشهاي مختلفی ميشه، هنرمندان در قسمتهاي مختلف هنري به وسيلهي مواد نرم و سخت، گل سفالگري، حركت قلم روي كاغذ و ايجاد رنگهاي گوناگون تذهيب و … به بيان احساسات و ذهنيات خودشون ميپردازن.
موسیقی والاترین هنرهاست
در این بین كيفيت خاصي در هنر موسيقي پنهانه؛ اين هنر توانايي انتقال احساسات و عواطف هنرمند رو به طور صريح داراست و میشه گفت به طور خیلی خاصتری نسبت به بقیه هنرها توانایی انتقال احساسات رو داره.
به قول آرتور شوپنهاور فیلسوف معروف موسیقی به هیچ وجه مثل هنرهای دیگر رونوشت آمال و تصورات و حقیقت اشیاء نیست؛ بلکه نشاندهندهی خود اراده یا خواستهست.
اگر هنر نبود حقیقت مارا میکشت
انسان از انزواي فرديت خودش، به جامعه پناه میاره و هنر رو وسيلهاي جهت سهيم شدن در احساس و درک ديگران ميبينه. انسان عواطف و احساسات و ذهنياتش رو توسط مواد در قالب شكلهاي مختلف به حيطه بيان ميكشه و بعضا آواها و اصوات رو وسيلهي ابراز احساسات خودش پیدا میکنه.
آدم از وقتیکه خودش رو شناخت، تونست واكنشهاي حسي و عاطفيش رو در رابطه با محيط پيرامونش از طريق شكلهاي مختلف، بروز بده .
موسیقی همراهی قدیمی با انسان
صداهايي كه موقع كار از حنجره انسان اوليه خارج ميشد رفته رفته به اصوات موسيقي تبديل شد.
در زمينه ارتباط دو هنر موسيقي و صنايع دستي (موسيقي به عنوان فن تركيب اصوات به گونهاي خوشايند و صنايع دستي به عنوان هنري همراه با صنعت و تركيبي از هنر، صنعت، ذوق و انديشه انسان) بايد به اين نكته اشاره كرد كه اصل و ريشه اين دو هنر اصيل، همون طبيعت پيرامون ماست .
طبیعت، الهامبخش همیشگی
از زمان زیست انسانهای اولیه تا الان، طبیعت سرچشمه خیلی از هنرها شده و هر كوششی كه توسط هنرمندان با الهام از طبيعت صورت گرفته هربار رنگ تازهاي داره و بر دل مخاطبانش ميشينه، چراكه طبيعت بزرگترين معلم هنرمنده و در يك بررسي از آفرينشهاي هنري انسان تا زمان حال، پيوند ناگسستني انسان با طبيعت به صورت جلوههايي از تجسم واقعيات عيني و تصورات ذهني در آفريدههاي هنري هنرمندان به چشم مياد.
طبيعت به عنوان گسترهاي عظيم از زيبايي و منشا خیلی از الهامات هنري براي هنرمندان، الهام بخش موسيقيدانها و هنرمندان هنرهاي سنتي هم بوده؛ آواي پرندگان و زمزمهي رودخانه پر آب يا نقوش قالي، همگي مثالهايي از اين الهامات هنريان.
فرهنگ و هنر
در راستاي تحليل و بررسي روند آفرينش يك اثر هنري ، ضرورتا “اول بايد عامل فرهنگ كه شالوده پندار و انديشهي انسان رو پي ميريزه و بقیه عوامل و عناصر طبيعي كه ساخت و بافت كلي فرهنگ فردي هنرمند رو شكل مي بخشه، مورد كند و كاو قرار بگیره.
در بحث عوامل و عناصر طبيعي و ارتباط اون با هنر، بايد دونست كه هنر، ناديدنيها رو قابل ديدن ميکنه و هیچوقت در پي تكرار طبيعت نيست. اين عناصر طبيعي و فرهنگ هنرمنده كه در هنرش تفسير ميشه. روند ديدن و نگريستن هنرمند به جهان هستي تعيين كننده كيفيت آفرينندگي دست آفريدههاي هنري اونه.
محتواي هر اثر هنري، به معاني و مفاهيمي اطلاق ميشه كه هنرمند از طريق موضوعي خاص در قالب تركيب و آرايش ويژه از عناصر و عامل سازنده اثر، به بقیه انتقال ميده.
تلفیق موسیقی و صنایع دستی
ارتباط دو هنر موسيقي و صنايع دستي، ميتونه باعث خلق هنر سومي بشه كه اگر چه به تنهايي صاحب همهي سبكها و فراز و فرودهاي هر دو هنر نيست اما در صورتي كه تحت عنوان تصوير ذهني و تجسمي ما از درك و احساس آهنگين صداها و اصوات موسيقي در صنايع دستي مطرح بشه، بيشتر مورد پسند و قابل فهمه.
موريس جيمز مي گه: ديدن رو ميشه از طريق شنيدن در هنر ديد، از گردشهاي پر پيچ و خم بندهاي اسليمي و زيبايي گلهاي بند ختايي و پيوستگي و هماهنگي تزئينات اون تا شگفتي موجود در كاشيهاي مساجد و گنبدهاي با شكوه، نمونههاي با عظمتي هستن كه در هر کدوم ميشه نواي خوش موسيقي رو شنيد .
بايد توجه داشت كه هم سو شدن دو هنر، در صورتي مطلوب و مورد پسند قرار میگیره كه منجر به ايجاد نظمي نو و چهرهاي زيبا از هنر بشه و مهمترين عنصر نظم، هم سويي با تشابه هستش. از اين عنصر ميشه براي به هم مربوط کردن مجموعه هاي مختلفي استفاده كرد .
داشتن علم و آگاهي كافي پيرامون هر دوي اين هنرها ما رو از قيد و بندها رها میکنه و باعث میشه اصول عيني رو واضح تر مطرح کنیم و در اين تلاش باید نتيجه در قالب اصول هنري ديداري و عيني بيان بشن و این نکته رو فراموش نکنیم که، رهايي از قيد و بند ذهن راهيه به سمت احساسات عميق و آزادي فكر .
ساز سازی و صنایع دستی
بخش مهمی از صنايع دستي با هنر ساز سازي مرتبط هستش. اين هنر تصويري واضحی از موسيقي در صنايع دستي به حساب میاد.
هنرمند سازنده با كمك روشهاي مختلف هنري و استفاده از ابزار خاص ساخت محصولات صنايع دستي، نواي خوش نوازنده رو به گوش همه ميرسونه. شادروان جواد چايچي اصفهاني در بخش تاريخچهي سه تار در كتاب سه تار ساز، مينويسه :
{در ميان وسايل و ابزار و آلاتي كه بشر در طول حيات خود ساخته است ساخت آلات موسيقي به خاطر توجه به زيبايي و ظرافت آن از يك سو و شكل داخلي و خارجي آن كه صداي گوش نوازي را ايجاد مي كند.
از سوي ديگر ،از هوشمندانه ترين اكتشافات بشر به شمار مي رود تاثيري كه شكل خارجي آلات موسيقي بر روي حواس انسان مي گذارد موجب شده كه آلات موسيقي از نظرگاه هاي مختلف طراحي و تزئين ،به عنوان يك كار هنري مطرح باشد و حتي رشته خاصي را در هنر گرافيك به وجود آورد (البته رشته ساز سازي از رشته هاي مرتبط با صنايع دستي است و به گونه اي موسيقي را در صنايع دستي تصوير ميكند)}
هنر بدون الهام؟!
يوهانس ايتن در كتاب مباني رنگ ميگه:
{تنها زماني مي توانيم از قيد و بندها رها شويم كه بر علم و آگاهي خود در باره اصول عيني بيفزاييم. در موسيقي نظريه آهنگ سازي مدتهاست كه مهم تلقي شده و بخشي از آموزش حرفه اي محسوب مي شود .
با وجود اين ممكن است موسيقي داني كنترپوان را خوب بداند ولي نتواند آهنگ بسازد چون از بصيرت و الهام به دور است .به همين ترتيب يك هنرمند نقاش (يا هنرمند هنر هاي سنتي و دستي )هم ممكن است روشهاي به كار گيري رنگ و فرم را بداند ولي اگر از الهام به دور باشد عقيم باقي مي ماند.}