فهرست مطالب کتاب ای ایران یادنامه روح الله خالقی اثر گلنوش خالقی
- مقدمه ی ناشر
- یادداشت ویراستار
- زندگینامه ی خالقی
بخش اول: مقاله ها
- مقاله های خالقی درباره ی موسیقی
- مقدمه [آهنگ های محلی]
- موسیقی ازبکستان
- موسیقی مرده
- موسیقی ملی رادیو
- موسیقی هند
- رقص هند
- کیفیت آواز ایرانی
- آرمونی هارمونی در موسیقی ایران
- تصنیف در بوته ی قضاوت صاحب نظران
- تشکیل کنگره ی جهانی موسیقی در تهران
- غم در موسیقی ایران
- برنامه ی گلهای رادیو ایران
- پایکوبی و دست افشانی
- مدولاسیون در موسیقی ایران
- موسیقی تلویزیون ایران
- شادمانی نوروز
- نخستین اثر چاپ شده از موسیقی دستگاهی ایران
- همنوازی در موسیقی ایران
- روش تدریس در موسیقی ایرانی
- همکاری هنری
- جوابی به سرمقاله ی مجله ی موزیک ایران
- گذشته و حال انجمن فیلارمونیک تهران
- مقاله های خالقی درباره ی موسیقی دانها
- تأثیر وزیری در صبا
- داستان اسحاق [موصلی]
- صفی الدین ارموی.
- عبد الرحمن مشفقی
- نوازنده ی تار و سه تار
- حبيب الله ذوالفنون
- محمود ذوالفنون
- نوازنده ی ارکستر گل ها
- سرگذشت گلی [ نصرت الله گلپایگانی]
- مرتضی محجوبی
- مقاله های دیگران درباره ی خالقی
- ناامیدی و تسلیم، امید و مبارزه
- خشم خدایان .
- خاطره ای چند از خالقی / جواد معروفی
- تحلیلی از تألیفات خالقی در موسیقی ایران / ساسان سپنتا
- خالقی پدیده ای مثبت / پرویز منصوری
- بیست و پنجمین سالمرگ خالقی / حسن شایگان
- گفت و گوی شهین حنانه با ایران جهانسوز ،شاهی، همسر شادروان خالقی
- روح الله خالقی، بزرگمردی که باید او را در اندیشه هایش بازشناخت / فرهنگ فرهی
بخش دوم یادداشت های سفر. یادداشت های سفر شوروی، مهر و آبان ۱۳۳۴
- یادداشتهای سفر هندوستان فروردین ۱۳۳۵
- یادداشت های سفر رومانی از بخارست به، رُم نیس و پاریس مرداد و شهریور و مهر ۱۳۳۵
- یادداشت های سفر دوم شوروی اسفند ۱۳۴۱ و فروردین ۱۳۴۲
- یادداشت های سفر اروپا تیر و مرداد و شهریور و مهر ۱۳۴۴
بخش سوم نامه ها
- نامه های خالقی به ،گلنوش ،فرهاد ایران خانم و دوستانش
- نامه های دیگران به خالقی
بخش چهارم فهرست اجمالی آثار شناخته شده ی روح الله خالقی / على جمادی
بخش پنجم کتاب شناسی روح الله خالقی
توضیحات سید محمد موسوی درباره کتاب
به نام خدا
در سال 1382 هنگامی که با خانم گلنوش خالقی درباره ی انتشار آثار موسیقی زنده یاد روح الله خالقی گفتگو می کردیم ایشان پیشنهاد کردند اسناد و مدارکی را که از پدرنزد ایشان به یادگار مانده بود به صورت یادنامه ای منتشر کنیم.
این اسناد عبارت بودند از نامه ها، یادداشت های سفر، اسناد و نامه های اداری، دفتر دخل و خرج و هزینه های انجمن موسیقی، برخی مدارک تحصلی و شخصی، عکس ها، مقاله ها و غیره.
از این پیشنهاد استقبال کردیم و قرار شد گزیده ای از این مجموعه را به عنوان یادنامه ای منتشر کنیم تا هم به رسم و سنتی پسندیده، تجدید یاد و خاطره ای از خالقی کرده باشیم و هم پژوهشگران و دوستداران موسیقی ایران با بخشی از این اسناد و مدرک آشنا شوند.
خانم خالقی مجموعه ای یاد شده را در اختیار ما نهادند و از انبوه آن اسناد و مدارک، این یادنامه فراهم شد که شرح چگونگی انتخاب، گزینش و ویرایش مطالب آن در یادداشت ویراستار آمده است.
موسسه ی فرهنگی- هنری ماهور مفتخر است مه در پی انتشار ویرایش جدید کتاب کران قدر سرگذشت موسیقی ایران (سال 1381 – سه جلد در یک مجلد) و آثار َ{موسیقی} استاد روح الله خالقی (سال 1383 – چهار سی دی).
اینک بخش دیگری از میراث فرهنگی و هنری این هنرمند، پژوهشگر، موسیقی دان و آهنگ ساز ممتاز و تاثیر گذار ایران را در اختیار جامعه ی فرهنگی و هنری این سرزمین قرار می دهد.
از خانم گلنوش خالقی سپاس گذاریم که با گشاده دستی و بلند نظری، سبب شدند بخشی از یادگارهای پدر در مجموعه ای به نام ای ایران در یاد و خاطره ی مردم این سرزمین که خالقی با تمام وجودش به آن عشق می ورزید جاودانه بماند.
وظیفه ی خود می دانم از تمام عزیزان و همکارانی که در کار انتشار این مجوعه با احساس مسولیت و همدلی تلاش کرده اند، به ویژه آقایان محمد افتخاری، ویراستار؛ حمید قربان جو، حروف نگار و صفحه آرا و خانم آرلین وارطانیان، طرح و گرافیک سپاس گزاری نمایم.
سید محمد موسوی
موسسه ی فرهنگی – هنری ماهور
یادداشت ویراستار کتاب ای ایران یادنامه روح الله خالقی اثر گلنوش خالقی
این مجوعه شامل پنج بخش مقاله، یادداشت های سفر، نامه ها، فهرست آثار و کتاب شناسی زنده یاد روح الله خالقی است. آنچه در این یادداشت می خوانید گزارشی است کوتا از چگونگی و شیوه ی ویرایش این مجموعه.
بخش اول گزیده ای است از مقاله های خالقی و مقاله هایی که درباره ی او نوشته شده اند، این بخش شامل سی ونه مقاله است که از میان حدود صد و هشتاد مقاله انتخاب شده اند.
همه ی این مقاله ها قبلا در مجله های موسیقی، موزیک ایران، پیام نوین و … منتشر شده اند. بخشی از مقاله ها که در باره ی موسیقی دان های ایرانی و نوازنده گان و خوانندگان موسیقی ایرانی است در کتاب سه جلدی سرگذشت موسیقی ایران هم عینآ امده اند.
بنابراین، مقاله های چاپ شده در سرگذشت موسیقی ایران را در این مجموعه نیاورده ایم. در مورد انتخاب مقاله های دیگر، اصل بر اهمیت و ارزش مطلب مقاله و مناسبت آن با این یادنامه بوده است.
چند مقاله نیز درباره ی موسیقی در اتحاد شوروی، ارمنستان، رومانی و… که در موزیک ایران و موسیقی چاپ شده بودند نیز از این مجموعه حذف شدند زیرا این مقاله ها در واقع همان یادداشت های سفر خالقی به کشورهای یاد شده اند که در بخش دیگری این مجموعه امده اند.
ترتیب مقاله ها براساس تاریخ انتشار آنها و شیوه ی ویرایش شات نیز براساس شیوه نامه ی ویرایشی موسسه ی فرهنگی – هنری ماهور است و در موارد خاص توضیحات ویراستار داخل قلاب یا در زیر نویس صفحه ها آمده اند.
بخش دوم، یادداشت های سفر شوروی (دوبار: 1334 و 1341 )، هند (1335)، رومانی (1335) و سفر اروپا (1344) و در واقع پنج سفرنامه است که خالقی با نظم و دقت خاص خود به صورت یادداشت های روزانه در پنج دفتر نوشته است.
بخش هایی از یادداشت های سفر شوروی و هند را خالقی در زمان حیات خود به صورت چند مقاله تنظیم و در موزیک ایران و موسیقی منتشر کرده بود ولی متن کامل آنها و نیز یادداشت های سفر رومانی و سفر اروپا (سفر بی بازگشت خالقی) برای نخستین بار است که منتشر می شود.
تغیرات ویرایشی در این بخش – در مقایسه با چهار بخش دیگر – بنا بر ضرورت از مرز رسم الخط و اصلاح واژه ها و عبارات ها فراتر رفته و گاه به تلخیص و حذف نیز کشیده شده است.
دلیل این کار تکراری بودن مطالب است زیرا مثلا در سفر دوم شوروی مطالب مربوط به بعضی از مکان های تاریخی یا موسسات فرهنگی (مانند موزه ی ارمیتاژ یا کنسرواتوار مسکو) تکرار همان مطالبی است که در سفر اول درباره ی این مکان ها و موسسات بیان شده اند.
یا مثلا در سفر رومانی که برنامه های دیدار خالقی تمام شده و ناچار است مدتی برای گرفتن ویزای فرانسه در رومانی بماند، یادداشت ها چیزی جز تکرار مطالب رفتن به سفارت، گردش در خیابان ها و خوردن نهار و شام و خوابیدن نیست.
حذف یا تلخیص این موارد تکراری با نشانه ی سه نقطه (…) مشخص شده اند. جمله ها و عبارت های پیچیده، نارسا و مبهم مانند چند نمونه ی زیر اصلاح شده اند:
«عصر در صالون اپرا از تمام مهمانان و هیت دیپلماسی در سالن اپرا دعوت کرده بودند.»
عصر تمام مهمانان و هیت دیپلماسی را به سالن اپرا دعوت کرده بودند.
«ساعت هفت بعد ازظهر حنانه انتظار داشت مرا به رستوران ببرد.»
ساعت هفت بعدازظهر حنانه منتظر بود مرا به رستوران ببرد.
«… به مورد اجرا گذشته می شود.»
… اجرا می شود.
خالقی در بسیاری موارد واژه های “هتل” و “مهمانخانه” ، “هواپیما” و “طیاره”، “نامه” و “کاغذ”، “نابینا” و “کور” ، “رقصنده” و “رقاص” و … را به جای هم (حتا به فاصله ی یکی دو سطر) به کار می برد. برای پرهیز از ایجاد ابهام در مطلب و برای یکدست کردن سطح زبان متن، ما واژه های هتل ، هواپیما، نامه ، نابینا، رقصنده و … را در موارد مشابه به کار برده ایم. هرجا هم که مطلب ناخوانا و نامفهوم بوده است از نشانه ی پرسش در میان قلاب یاکروشه [؟] استفاده کرده ایم. درهر حال، افزوده ها و کاسته ها همه جا با نشانه مشخص شده اند و توضیحات و یراستار در موارد ضروری داخل قلاب یا در زیر نویس صفحه ها امده اند. ترتیب یادداشت ها براساس تاریخ وقوع سفر است.
بخش سوم شامل بیست و شش نامه است که از میان تقریبآ پنجاه و نامه انتخاب شده اند. ملاک انتخاب نامه ها، بازتاب خلق و خو، روحیه، سلیقه و نوع نگرش و زندگی خالقی در آنها بوده است.
تغییرات ویرایشی در این بخش محدود به رسم الخط و اصلاحات مربوط به یکدست کردن سطح زبان متن و پرهیز از داخل و تصرف مفهومی ومحتوایی بوده و توضیحات ویراستار در موارد ضروری داخل قلاب یا در زیر نویس صفحه ها آمده اند.
ترتیب نامه ها براساس تاریخ نگارش آنها است.
بخش چهارم، فهرست اجمالی آثار موسیقایی و بخش پنجم، کتاب شناسی ورح الله خالقی است. فهرست اجمالی را آقای علی جمادی گردآوری کرده اند و کتاب شناسی را ما بر اساس کتاب شناسی موسیقی، تنظیم ویدا مشایخی و فهرست مقالات فارسی و مقاله هایی که در اختیار داشتیم تدوین کرده ایم.
خانم گلنوش خالقی نمونه ی نهایی متن را با دقت دیده اند، اصلاحات مختصری در آن انجام داده اند، توضیحاتی درباره ی بعضی اشخاص که نام شان در متن آمده است افزوده اند و آنجا که به نظرشان می رسید مرحوم خالقی نام اشخاص و مکان را دقیق یادداشت نکرده اند نام دقیق یا معادل لاتین آنها را نوشته اند که تمام این موارد – به اقتضای مطلب – داخل قلاب یا در زیرنویس (به صروت یادداشت ویراستار) آمده اند.
روح الله خالقی، زندگی و آثار
روح الله خالقی در سال 1258 شمسی وقتی پدرش میرزا عبدالله خان در کرمان منشی فرمان فرما – والی کرمان – بود در این شهر به دنیا آمد.
پدرش، عبدالله خان که اهل ذوق بود و با موسیقی اشنایی داشت مدتی نزد آقارضاخان، داماد آقاحسین قلی، و مدتی نزد آقا خسین قلی و چندی هم در کلاس درویش خان تار زده بود. مادرش، مخلوقه خانم نیز از این هنر بی نصیب نبود.
خالقی از کودکی عشق و علاقه ی فوق العاده ای به موسیقی داشت اما پدر و مادرش معتقد بودند او باید تحصیلاتش را تمام کند و بعد به موسیقی بپردازد.
چندسالی در مدرسه ی امریکایی ها در تهران، مدتی در شیراز، یک سال در اصفهان و بعد در تهران تحصیل کرد.
« … مراهم مانند خواهرم مخلوصه و برادرم کریم به مدرسه ی امریکایی فرستادند… مدرسه ی ما تالار بزرگی داشت که شاگردان هر روز صبح قبل از رفتن به کلاس در آن جمع می شدند.
مستر جردن ریس مدرسه با لهجه ی مخصوص فارسی خود اول ادعا می خواند، بعد خانم جردن پشت ارگ می نشست و آهنگی فرنگی داشت که به فارسی ترجمه شده بود و برخی راهم صاحب منصبان موزیک نظام ایران ساخته بودند.
رسم مدرسه این بود که آخر سال تحصلی جشنی در سالن کلیسا برپا می کردند و چندتن ار از فارغ التحصیل ها بیاناتی می نمودند.
برای هر دوره هم سرودی آماده می شد و بیشتر آهنگ ها را غلام رضاخان سالار معزز می ساخت که ریس مدرسه ی موزیک بود … من در آن موقع منظور اولیای مدرسه را از این اجماع و سرود خواندن و جشن ها درنمی یافتم.
بعدها که به هدف های تعلیم و تربیت آشنا شدم به خوبی درک کردم که همین کار کوچک چقدر برای ایجاد حس همکاری و به نشاط آوردن روح جوانی کمک بزرگی بوده است…»
محیط خانوادگی، برنامه های هنری مدسه و روح و ذوق لطیف و پر شور روح الله جوان، او را به سوی هنر موسیقی می کشاند. ابتدا با موفقت پدر و مادرش تاری تهیه کرد و مدتی با آن سرگرم بود.
بعد برای فراگیری ویولن نزد رحیم خان کمانچه کش رفت و مدتی هم تمرین های خود را نزد رضاخان باربد ادامه داد. درسال 1302 که علی نقی وزیری مدرسه عالی موسیقی را تاسیس کرد.
خالقی به این مدرسه رفت و ثبت نام کرد و از این زمان بود که افق های تازه ای در چشم انداز زندگی خالقی پدیدار شد و سرنوشت او با موسیقی نوین ایران، به هدایت و رهبری وزیری، گره خورد.
«در اوایل زمستان 1302 روزی آکهی افتتاح مدرسه ی عالی موسیقی را در روزنامه خواندم و بی درنگ برای اسم نویسی به کوچه ی آقا قاسیم شیروانی واقع در خیابان نادری رفتم.
علی نقی خان در اطاقی پشت میز نشسته بود و شخصا نام دواطلبان را ثبت می کرد. قیافه ی جدی و چشمان نافذ و گفتار او با موسیقی دان هایی که تا آن زمان دیده بودم تفاوت داشت…»
سه – چهار ماه بعد، خالقی با شنیدن نغمه ها و آهنگ های وزیری در کلاس درس او دگرگون می شود:
« دوران عمر هفده ساله ی من همواره با استماع الحان روان بخش موسیقی گدشته بود. خیلی سازها و آوازها شنیده بودم و کم وبیش در من اثراتی گذارده بود اما نه هرگز به این شگفتی! وقتی یاد وزیری می افتادم مثل این بود که دلم تاب دوری او را ندارد. مانند گم شده ای در وادی فراموشی حیران بودم… آهنگ خریدار تو جانم را خریده و صبر و آرام را دنبال خود برده بود، چه تا آن وقت چنین نغمه ای نشنیده بودم… پاسی از شب گذشته بود که به منزل رسیدم… کتاب های مدرسه را گشودم ولی مطالب خشک علمی به خواسته هایم پاسخ درستی نمی داد. مانند کسی که در حل معمایی درمانده است ساعت ها در گوشه ی اتاقم خاموش و ساکت به در و دیوار می نگریستم… عاقبت مثل کسی که کمک می طلبد دست دراز کردم و کتاب دستور تار وزیری را که در کنارم بود برداشتم و آن را گشودم. آری، به ساحل رسیدم… گم شده ای را که سال ها در طلبش بودم، یافتم. گم شده ام کی بود؟ استاد وزیری.»
کلاس درس وزیری و موسیقی و خلق و خوی او، خالقی جوان را شیفته ی خود کرده بود و زمزمه ی محبت استاد، جوان گریزپای از درس مدرسه را با عشق و شیدایی به کلاس ساز و آواز می گشاند.
«… ذوق سابق را برای رفتن به مدسه در خود نمی یافتم و موسیقی را که تا آن زمان در درجه ی دوم اهمیت می دانستم، بر درس های مدرسه ترجیح می دادم…»
خالقی خالقی و دو نفر دیگر از شاگردان مدرسه موسیقی قرار می گذارند و تصمیم می گیرند همه ی کارهای دیگر را کنار بگذارند و فقط به موسیقی بپردازند. خالقی با پدرش صحبت می کند و با مخالفت او روبه رو می شود.
پدرش می گوید: «مگر می توانی در این مملکت با موسیقی زندگی کنی؟» نصیحت پدر موثر نمی افتد و خالقی بدون اطلاع او، به جای رفتن به مدرسه ی امریکایی، به مدرسه ی موسیقی وزیری می رود.
عبدالله خان پس از آگاهی از ترک تحصیل روح الله سخت عصبان می شود و با پسر قهر می کند و عاقبت با وساطت یکی از دوستانش آرام می گیرد و به آنچه پیش آمده، رضایت می دهد.
خالقی دل به درس وزیری می دهد و نوازندگی ویلن، آهنگسازی و هارمونی را به خوبی در مدرسه ی موسیقی می آموزد و با تلاش و جدیت در فراگیری درس های علمی و عملی پس از چند سال به مقام همکاری با استاد می رسد.
در همان مدرسه تدریس درس های نظری را به عهده می گیرد او همزمان با شاگردی و تدریس در مدرسه ی موسیقی، در مدرسه ی دارالفنون نیز ثبت نام می کند و پس از چند سال دیپلم متوسطه را نیز می گیرد.
« روح الله خالقی سرانجام به خاطر آنکه هم به فرمان و خواست پدر خود حرمت نهاده باشد وهم نیاز دل خویشتن را اجابت کرده باشد تصمیم گرفت در دانش سرای عالی نام نویسی کند. خالقی به سال 1313 موفق به اخذ دانشنامه ی لیسانس در رشته ی ادبیات فارسی از دانش سرای عالی شد و در سال 1314 وارد خدمت در وزارت فرهنک گردید و تا سال 1320 که به معاونت اداری کل موسیقی کشور و معاونت هنرستان عالی موسیقی منصوب شد معاونت دفتر وزارت فرهنگ را بر عهده داشت.»
خالقی در سال 1316 با خانم ایران الملوک جهانسوز شاهی ازدواج کرد ثمره ی این پیوند یم دختر، گلنوش (1319) و یک پسر، فرخ (1330) بود.
گلنوش فارغ التحصیل هنرستان موسیقی ملی و هنرستان عالی موسیقی و کنسرواتوار سالزبورگ در رشته ی آهنگسازی و رهبری آواز جمعی (کر) است و هم اکنون در امریکاست و با تاسیس و رهبری ارکستر روح الله خالقی و نیز مرکز هنری روح الله خالقی، به فعالیت هنری مشغول است و کنسرت هایی را هم در آمریکا و کشورهای دیگر اجرا کرده است.
« چند سالی سپری شد. سال 1320 فرا رسید، هنوز پنج سال از خدمت وزیری و خالقی در راس اداره ی کل موسیقی کشود و هنرستان عالی موسیقی نگذشته بود که شخش دیگری برجای آنها نشست… خالقی که پیش بینی این تغییر و تبدیل را کرده بود به سال 1323 به خاطر سروسامان بخشیدن به موسیقی ملی کشور مه دستخوش فرنگی مابی و اختلاط با موسیقی عربی و هندی و افغانی و بی بندوباری و ابتذال شده بود به یاری دوستان هنرمند و هنردوستان خود اقدام به تاسیس انجمن موسیقی ملی کرد و همین که از کار برکنار شد تمام اوقات خود را وقف این موسسه نمود و سازمان ارکستر انجمن را تقویت کرد و آثار تازه ای ابداع نمود و کنسرت هایی در تهران و شهرستان ها داد…»
« انجمن موسیقی از شهریو1325 تا سال بعد بحرانی ترین دوره اش را گذرانید و به هر زحمتی بود کنسرت ها را برای اعضا ادامه داد و کسر درآمد را از عواید باشگاه [انجمن موسیقی] تامین کرد… در این دو سال اولیای اداره ی موسیقی که تنها طرف دار موسیقی اروپایی بودند و حتا مایل نبودند تظاهری به موسیقی ملی بشود، هرچه ممکن بود در کارهای انجمن موسیقی کارشکنی کردند و تنها از طرف عده ی محدودی از اعضای انجمن و هیت ارکستر استقامت شد تا انجمن که به این زحمت تاسیس گردیده بود منحل نشود… اعضای باشگاه تمام هزینه ها را به تحمل کردند و به هر ترتیبی بود انجمن را تا خرداد 1328 سر پا نگاه داشتند تا این که موجبات تاسیس هنرستان موسیقی ملی فراهم شد و فعالیت هنری و به خصوص آموزشی انجمن دوباره از نو آغاز شد.»
«… خالقی از پای ننشیت تا در سال 1328 به تاسیس هنرستان موسیقی ملی توفق یافت. به جریت باید گفت که یکی از مهم ترین خدمات خالقی به موسیقی ایران ایجاد همین هنرستان است. هرگز آن روزها و شب هایی که خالقی در زیرزمین هنرستان می نشست و متدها و کتاب هایی برای تدریس در هنرستان تالیف می کرد از خاطر همکارانش محو نمی شود خوب به یاد دارم که خالقی با چه کوشش و علاقه ی هنرستان را اداره می کرد و از هنرجویان که چون فرزندان خود دوست می داشت چگونه حمایت می کرد. هر درسی را مه معلم نداشت شخصا تدریس می کرد و شب ها بیدار می ماند تا متدها و اتودهایی فراهم کند مه روز [بعد] فرزندانش یک قطعه ی جدید برای تمرین داشته باشند…
خالقی علاوه بر کتاب های هماهنگی موسیقی غربی، نظری به موسیقی غربی ونظری به موسیقی ایرانی، در سال های 1333 و 1335 دو جلد کتاب به نام سرگذشت موسیقی ایران تالیف کرد.
خوب به یاد دارم که خالقی به تازه گی در خیابان همایونی شمیران خانه ای ساخته بود. این خانه حمامی داشت که در طبقه ی پایین ساختمان قرار داشت.
تابستان ها این حمام مورد استفاده ی اهل خانه قرار نمی گرفت و جای خنگ و بی سروصدایی بود. خالقی قالیچه ی کف حمام انداخته بود و روزها و ساعت ها در این حمام می نشست و به نوشتن سرگذشت موسیقی ایران سرگرم می شد.
هر وقت که به دیدنش می رفتیم در همین حمام از من پذیرایی می کرد… یک روز به او گفتم: «هوای اینجا ناسالم است. خوب است در یک جای دیگر به این کار بپردازید.»
گفت: «طبقه ی بالا گرم است و طبقه پایین هم آمد و رفت زاد دارد… اینجا هم خنگ است و هم بی سروصدا وهم به خوبی می توانم یادداشت ها را به هر حالی که هست بگذارم و در حمام را ببندم…» او موجودی بود که نمی خواست کمترین ناراحتی برای کسی فراهم کند. این حمام چندین سال سرای تحریر و محل تحقیق و مطالعه و تنظیم آهنگ هایش بود.
هر وقت مقاله یا گفتاری از او می خواستند چند ساعتی در همین جا در به روی خود می بست و دست به کار می شد. خالقی همچنان که در زندگی معتقد و پای بند به نظم بود در نویسندگی نیز این نظم فکری را رعایت می کرد.
پیش از آنکه قلم به دست گیرد، طرح مقاله خود را در اندیشه می ریخت. به همین سبب وقتی آغاز به نوشتن می کرد تا پایان مقاله قلم را به سو نمی نهاد و بیهوده کاغذها را پاره نمی کرد. در نویسندگی شیوه ای روان و محکم داشت. خط او بسیار زیبا و خوانا بود. در سخن گفتن دلیر بود و هیچ گاه دچار لکنت زبان نمی شد. حافظه ی بسیار خوبی داشت و از محفوظات خود بنابر اقتضای مجلس بجا و به موقع استفاده می کرد.
در مورد آهنگسازی و آهنگ هایش همین قدر باید گفت که سبک و روش خالقی در موسیقی پیروی از سبک استادش کلنل علی نقی وزیری ست. استاد وزیری در این زمینه این طور اظهارنظر کرده اند:
سبک موسیقی خالقی یک شیوه ی آکادمیک یا مدرسه ای ست زیرا مطابق نظریه ها وتیوری هایی که برای موسیقی علمی جدید ایران یافته ایم ترکیب و ابداع شده است.
اگر حمل بر خودنمایی نشود، سبک کار آن مرحوم تبعیت از شیوه ی کار من است، البته با جزیی تفاوت های احتیاط امیزی که منحصرا اهل فن آنها را تشخیص می دهند.
خالقی چندین بار به خارج از ایران سفر کرد. این مسافرت ها جهانی بینی و اندیشه های تازه ای به خالقی بخشید و فروتنی وی را بیش از پیش و کوشش وی را در راخ پیشرفت موسیقی ملی کشورش مضاعف ساخت. نخستین مسافرت خالقی در سال 1955 همرا یک هیت فرهنگی به اتحاد جماهیری شوروی بود.
در این مسافرت از موسسات هنری جمهوری های ازبکستان، تاجکستان، ارمنستان و آذربایجان شوروی و مسکو و شهرهای دیگر آن سازمان دیدن کرد و شدیدا تحت تاثیر برنامه های کنسرواتوارهای جمهوری های آسیایی شوروی قرار گرفت.
حاصل این مسافرت و مسافرت های بعدی خالقی که به سال 1962 اتفاق افتاد مقالات ارزنده ای ست که در مجله ی موسیقی ومجله ی پیام نوین نوشته شده است.
به سال 1965 سفری به رومانی نمود و از آنجا به فرانسه رفت… هم در آن سال مسافرتی به هندوستان کرد و مطالعات بسیار جالب و مفیدی راجع به موسیقی هند کرد و سلسله مقالات با ارزشی درباره ی رقص و موسیقی هند نوشت که در مجله ی موسیقی چاپ شده است.
خالقی پس ار مراجعت از شوروی (سفر اول) همکاری خود را با انجمن فرهنگی ایران و شوروی اغاز کرد و پس از چندی یه عضویت هیت مدیره ی انجمن و مدیریت مجله ی پیام نوین انتخاب گردید و تا پایان عمر این دو وظیفه را برعهده داشت.
آخرین مسافرت خالقی در تیرماه 1344 به منظور دیدار دخترش گلنوش و مداوای زخم معده اش صورت گرفت.
خالقی به اتفاق همسرش و فرزند فرح به اتریش رفت و در همین سفر پس از چهارمین عمل جراحی که در بیمارستان سالزبورک روی معده اش انجام دادند [در 21 ابادان 1344 در پنجا و نه سالگی ] جان خود را از دست داد.
خالقی از ابتدایی تاسیس رادیو با این موسسه همکاری داشت و به دفعات مسولیت قسمت موسیقی رادیو را به عهده داشته است، مهم ترین خدمات خالقی در رادیو، علاوه بر رهنمایی ها و ارایه طرح ها جهت پشرفت و بهبود موسیقی رادیو، رهبری ارکستر انجمن موسیقی ملی، رهبری ارکستر شماره ی یک، رهبری ارکستر گلها، تهیه و اجرای برنامه ی یادی از هنرمندان و تهیه و اجرای برنامه ی ساز و سخن بوده است…
خالقی روحی پاک و اندیشه هایی بزرگ و طبعی آزاده و احساسی لطیف و دلی مهربان داشت… تا موسیقی ملی ایران برجاست نام خالقی نیز در صدر تاریخ موسیقی علمی جدید ایرانی خواهد درخشید.»
اثار موسیقی خالقی را می توان به سه دسته تقسیم کرد: تصنیف ها یا ترانه ها، آهنگ های بدون کلام و سرودها.
مشهور ترین تصنیف های خالقی عبارتند از:
می ناب (با شعر حافظ)، چنگ رودکی (با شعررودکی)، حالا چرا (با شعر شهریار)، آه سحر (با شعر فروغی بسطامی)، نغمه ی ماهور (با شعر حافظ)، آذربایجان (با شعر رهی معیری)، شب هجران( با شعر رعدی آذرخشی)، یار رمیده، وعده وصال، پیمان شکن، نغمه ی نوروزی، جام جهان بین، نوبهار، مستانه، آروزی دل، بهار عاشق، مستی عاشقان، آتشین لاله، شب جوانی و امید زندگانی. خالقی اولین آهنگ خود را که “به نام او” نام داشت در سال 1309 ساخت و آخرین ترانه اش بنام “خاموش” با شعر رهی معیری در سال 1344 ساخته شد و با آواز بنان و ارکستر گلها به رهبری خود او در برنامه ی گل های رنگارنگ 237 اجرا شده است.
معروف ترین آهنگ های بدن کلام او عبارتند از:
رنگارنگ شماره ی یک، رنگارنگ شماره ی دم، رامیانی، دو ترانه ی بختیاری (شلیل و دست به دستانم نزن)، آهنگ های محلی تنظیم شده برای ارکستر (ورساقی، قوچانی، نوای عروسی و رقص چوبی) و تعدادی اتود و تمرین و دویت و تریو برای ویولن و تار که در کتاب های هنرستان موسیقی ملی چاپ شده اند.
مشهورترین سرودهای خالقی، سرود ای ایران (با شعر حسین گل گلاب و صدای بنان) و سرود نفت ( با شعر رهی معیری) است و دیگر سرود های او عبارتند از:
دانایی، آذرآبادگان، شیر و خورشید، کارگران، میهن اصفهان، پند سعدی، هنر، دانش، شادی، نیکی وامید.
خالقی برخی از تصنیف های عارف و شیدا و بعضی از آهنگسازان معاصر را نیز تنظیم و با ارکستر گلهای رادیو اجرا کرد.
«کار اصلی خالقی در موسیقی آهنگسازی بوده و به پیروی از سبک استادش علی نقی وزیری، آهنگ های خود را با هارمونی برای ارکستر تنظیم می کرد. او بر اثر تجربه و مطالعه ی آثار پیشروانی چون وزیری روش هایی برای هارمونی موسیقی ایرانی یافته بود و به کار می برد و در روشی که برگزیده بود صمیمی و با همت و سنجیده بود و در پیشرفت و اشاعه ی موسیقی ملی کوشش فراوان می کرد…
خالقی معتقد بود که وزن در موسیقی ایرانی باعث تحرک است و قطعه ی موسیقی اگر به صورت چند صدایی نوشته شود حزن و اندوه و یک نواختی آن تخفیف می یابد… در مورد هماهنگی آهنگ های ایرانی معتقد بود که کنتر پوان برای موسیقی ایرانی بهتر از هارمونی مناسبت دارد، آن هم به صورتی که ملودی اصلی نباید فدای صورت های فرعی (هارمونی یا کنترپوان) شود.
ویولن را شاه ساز ارکستر می نامید و می گفت:
«سازی ست که ضمن درخشان کردن صدای ارکستر کیفیات موسیقی ملی ما را به خوبی منعکس می کند ولی برای حفظ درخشانی صدایی آن باید از پایین آوردن کوک آن پرهیز شود چون در غیر این صورت صدای آن ضعیف می شود…»
«چهار مضراب های طولانی را به ویژه برای سازهای آرشه ای مانند و یولن جایز نمی دانست… معتقد بود از تمبک برای پر کردن سکوت ها در همنوازی نباید استفاده کرد و از نواختن ضربه های غیر ضروری بیش از نت های ملودی باید پرهیز کرد…»
نظر علی نقی وزیری درباره ی خالقی
«از آن زمان که خالقی شانزده ساله بود تا چهار ماه قبل از مرگش، یعنی در طول چهل و سه سال همیشه با او در تماس بودم و به همین دلیل به افکار و اخلاق و روحیه ی او تا حدود زیادی واقفم…
ولی آنچه که من می خواهم بگویم تحلیلی ست که از یک هنرمند بزرگمان باید بکنیم. من معتقدم که هر فردی برای تنازغ بقا و تامین معیشت زندگانی تلاش می کند. من به آن تلاش هایی که عموما برای تامین معیشت زندگانی می شود در اینجا کاری ندارم.
مرمان بزرگ کسانی هستند که در این نوع تلاش ها همواره حساب آنچه را که از خود برای بازماندگان در جامعه بجا می گذارند از دست ندهند.
در این تلاش ها کسانی را بیشتر منظور نظر داریم که بعد از خودشان از اعمال و اندیشه ها و گفتارشان آثار و پدیده های خوبی برای جامعه باقی بماند. این اشخاص چه فرزندان خوبی تربیت کنند، چه موسسات خیریه ای بنیاد نمایند وچه آثار هنری پرارزشی برای نسل اینده ابداع کنند از زمره ی مردمان شریف و بزرگ به شمار می آیند.
خالقی یکی از این اشخاص بود که در طول چهل و چند سال عمر هنری خود همیشه فکر خدمت به هنر موسیقی ملی کشورش در سرلوحه ی توجهات او قرار داشت و در این باره از بذل جان و مال دریغ نکرد و با علاقه و صمیمیت و پشتکار و نظم و حوصله و هوش بسیاری که در او بود توفیق زیادی در آرمان خود یافت.
آثار خالقی همه یکدست نیست. پاره ای برای موفقیت ها و شرایط خاصی ساخته شده اند که از نظر عمق تالیف و لطف تنظیم با پاره ای دیگر که باحوصله و دقت فراوان و صرف وقت بیشتر ابداع و تنظیم شده اند تفاوت بین و آشکاری دارد.
توجه من بیشتر به کارهایی ست که صرفا جنبه ی هنری و تحقیقی و بیان احساسات شخصی خودش را داشته، نه آثاری که برای ساختن انها شاید خودش هم رغبتی نداشته است… آثاری هم برای موسیقی سازی ساخته که صرف نظر از پیش درامدها و رنگ ها من ازدو قطعه که بنام رنگارنگ ساخته لذت می برم و این نوع کارهای خالقی را واجد ارزش می شناسم.
یک قسمت هم آهنگ هایی ست که روی شعر شاعران متقدم و احتمالا متاخر ساخته. به نظر من اهمیت کار خالقی در این زمینه است. پاره ای از این آثار بسیار دلچسب و از نظر ترکیب و تالیف و تنظیم و هماهنگی قابل مطالعه و برسی ست.
آهنگ هایی هم دارد که شاعران معاصر شعر آنها را سروده اند، این آثار همان طوری که گفتم یک دست و همسان نیستند و در میان آنها قطعاتی می شنویم که فوق العاده لطیف و زیبا هستند و با روحیه ی لطیف و طبع آرام خود خالقی نتاسب بسیار دارد… خالقی به موسیقی علمی بیشتر از موسیقی علمی توجه داشت.
از همان زمان ها که در مدرسه ی عالی موسیقی تحصیل می کرد این اشتیاق را در او تشخیص دادم و چه بسا که او به فعالیت و تحقیق در این زمینه تشویق کرده ام. انگاه همین علاقه ی شخصی و تشویق من بود که یک جلد کتاب درباره ی هماهنگی موسیقی مغرب زمین ترجمه کرد. بعدها دو جلد کتاب دیگر [به نام نظری به موسیقی:
بخش اول تیوری موسیقی غربی، بخش دوم تیوری موسیقی ایرانی] نوشت. این کتاب ها در حد خود بسیار سودمند و نشانه ی مطالعات و تحقیقات پرارزش این هنرمند فقید است. خالقی دو جلد کتاب هم به نام سرگذشت موسیقی ایران نوشته است.
جلد اول این کتاب راجع به سرگذشت موسیقی ملی ایران در صد سال اخیر است که از جهاتی بسیار سودمند است. اما جلد دوم آن اختصاصا درباره ی من نوشته شده که می توان سرگذشت زندگی خود خالقی را از خلال آن استخراج کرد.
خالقی به تمام معنا یک انسان واقعی بود. مردی بود اندیشمند و واجد منطقی سالم و درست. از نظر اخلاقی هنرمندی بود نمونه. هرگز تحت تاثیر تحریکات نفسانی قرار نگرفت. مردی بود صدیق، صریح، منصف و وطن پرست.
مدیریت و حسن تشخیص او در مسایل سازمانی و اداری از خصایصی ست که باید از آن به نیکی یاد کرد. هنرمندی بود متین و آرام و به ظاهر هنسرد، اما این خونسردی ظاهری در برابر ناملایمات، آشفتگی و هیجان تندی در باطن او ایجاد می کرد.
شاید بتوان گفت که همین خودداری و تسلط بر نفس سبب اصلی بیماری زخم معده – که سر انجام نابود اش کرد – شد.
من از این ضایعه سخت متالم و متاثرم و آرزو می کنم جوانانی که در رشته ی موسیقی تحصیل می کنند و هنرمندان اینده کشور محسوب می شوند خالقی را از یاد نبرند و او را به عنوان یک نمونه ی کار و کوشش و صداقت و نیکدلی در نظر داشته باشند و راه او را در امر پشرفت موسیقی ملی ایران تعقیب کنند و آمال و آرزوهای او را جامه عمل بپوشانند…»
خالقی از نگاه دخترش، گلنوش
… پدرم، خالقی ، ادمی بود که زندگی اش در کار خلاصه می شد… اما او هرگز مارا فدای کارش نکرد… همیشه برای شنیدن حرف های من فرصت داشت. از مهمانی های خانوادگی و تشریفات فراری بود.
کم حرف بود اما اگر بحث خوبی شروع می شد یک نفس حرف می زد. اصلا مجلس آرا و اجتماعی نبود. حاضر نبود وقت گذرانی کند، به خواندن و نوشتن عشق می ورزید. در هیچ شرایطی دروغ نمی گفت.
آدم صریحی بود، یک روز موزیسین جوانی به او مراجعه کرد وقتی به سازش گوش داد به او گفت: شما هیچ چیز نمی شوید، کاری دیگری را پیشه کنید، با خیلی ها این طور حرف می زد. اعتقاد داشت نباید آدم ها را گول زد و بیهوده امیدوار کرد…
من همیشه کنسرت های پدرم را می دیدم، رهبری اش را می ستودم و [به او اعتقاد کامل داشتم]. همیشه سعی داشتم و دارم که پا جای پای پدرم بگذارم اما هرگز به آنچه او بود دست نیافتم. می گفت:
«موسیقی ما بکر است و به حدی ملودی دست نخورده داریم که یم آهنگسار می تواند [یک عمر تنها بر روی این ملودی ها کار کند]. باید موسیقی ایرانی را به شکلی عرضه کرد که نه تنها به گوش ایرانی بلکه به گوش همه مردم دنیا خوش آیند باشد.»
در موسیقی که خودش تنصیف می کرد از هارمونی چندصدایی غربی، به ویژه کنترپوان در موسیقی ایرانی بهره گیری کرد بدون آنکه اصالت و حالت خاص موسیقی ایرانی ازبین برود].
در انتخاب شعر خیلی وسواس داشت. امروزه شعر رافدای موسیقی می کنند. او معتقد بود شعر رکنی از موسیقی ست.
او نمرده، من هیچ وقت نتوانستم او را به شکل انسانی که وجود نداردبپذیرم. رابطه ی روحی نزدیکی با پدرم حس می کنم. حتا گاهی فکر می کنم او کنار من است.
گاهی که می شنوم کسی در مورد پدرم کلمه ی “مرحوم” را به کار می برد بی اندازه ناراحت می شوم. آدم هایی که هیچ از خودشان باقی نمی گذارند شاید مرحوم باشند اما کسی که کارش، شاگردانش و نوشته هایش را باقی می گذارد هیچ وقت نمرده است…»
خرید کتاب ای ایران یادنامه روح الله خالقی اثر گلنوش خالقی
در همین سایت دلشاد موزیک شما می توانید کتاب ای ایران یادنامه روح الله خالقی اثر گلنوش خالقی را به صورت آنلاین خریداری کنید.
همچنین بهتره بگیم سایت دلشاد موزیک بزرگترین آرشیو و فروشگاه آنلاین کتابهای حوزه موسیقی هست و شما میتوانید تقریبا هر کتابی که دلتون میخواهد رو در این کتابخانه پیدا کنید و به صورت آنلاین خرید کنید.
برای دیدن همه کتابها روی عکس یا لینک زیر کلیک کنید:
دیدگاهها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.