کتاب مثل‌ها و کنایه‌های موسیقی

تماس بگیرید



شناسه محصول: 525463 دسته:
توضیحات

فهرست مطالب کتاب مثل‌ها و کنایه‌های موسیقی

1.قدردانی

2.سخن گردآورنده

3.مقدمه: دکتر سید حسین میثمی

4.فهرست مَثَل‌ها و کنایه‌ها

5.مَثَل‌ها و کنایه‌ها به ترتیب حروف الفباء

6-1.  طبقه بندی تعدادی از مَثَل‌ها و کنایه‌ها

  • آواز
  • بانگ
  • خواندن
  • رقص
  • صدای حیوانات
  • طزب
  • مذهبی

۶-2.  طبقه‌ بندی مَثَل‌ها و کنایه‌های مربوط به سازها

  • بربط
  • بوق
  • تنبک / دنبک
  • تنبور / طنبور / طنبوره
  • جرس
  • چنگ
  • داریه / دایره
  • دبدبه
  • دف
  • دُهل
  • رَباب
  • زنگله / زنگوله
  • سرنا
  • سه تار
  • سوت
  • شیپور
  • طبل
  • کرنا
  • کمانچه
  • کوس
  • مزقان
  • ناقاره / نقاره
  • نی

۷. حکایت‌ها و رویدادهای ذکر شده در مورد برخی از مَثَل‌ها و کنایه‌ها

  • آتش بیار معرکه
  • آواز توی حمام است
  • بوق
  • دو دستماله می‌رقصد
  • رقص شتری
  • شتر نقاره خانه
  • گر تو قرآن بدین نمط خوانی

۸. نمایه‌ها

۹. منابع

 

مقدمه کتاب مثل‌ها و کنایه‌های موسیقی

در مورد مَثَل‌ها تحقیقات خوبی در ایران صورت گرفته است. مدخل مهمی در این ارتباط تحت عنوان امثال و حکم در دایره‌المعارف بزرگ اسلامی (۱۳۸۰: جلد ۱۰) توسط عزت ملاابراهیمی تالیف شده است.

همچنین مدخل دیگری تحت عنوان جمع و تنظیم امثال در ادب فارسی توسط مؤلفان مریم مجیدی و علی میر انصاری در همین منبع مشاهده می‌شود (همان). ملا ابراهیمی در مورد امثال و حکم چنین ذکر می‌کند: «سخنان پند آمیز و عبرت انگیز رایج در میان مردم» (همان ۱۹۵).

وی به نقل از تاج‌المروس امثال را چنین شرح داده است: «امثال جمع مَثَل و مِثل در زبان عربی به معنای همتا، مانند، برهان و دلیل، مطلق سخن، و پند و عبرت به کار رفته است (همان).

در مدخل جمع و تنظیم امثال اسامی و آثار تعدادی از گردآورندگان امثال مشاهده می‌شود، در پایان همین مدخل تمرکز ویژه‌ای بر امثال حکم علی اکبر دهخدا صورت گرفته است (همان ۱۹۸-۲۰۰).

کتاب تمثیل و اشارات موسیقی

کتاب تمثیل و اشارات موسیقی

علاوه بر مَثَل در این مجموعه تعدادی کنایه نیز وجود دارد. کنایه در برداشت نخستین به معنای پوشیده سخن گفتن است و در حالت اصطلاحی سخنی است که دو معنی دور و نزدیک را در بر می‌گیرد، اگرچه معنی نزدیک آن منظور نیست و معنای دوم آن مورد نظر است. ب

ه همین منظور کنایه را میتوان سخنی دو پهلو دانست که در فرهنگ شفاهی بسیار کاربرد دارد.‌ به عنوان نمونه «دست روی دست» گذاشتن کنایه است که در معنای لغوی بیانگر قرار گرفتن دستان روی هم و در معنای اصلی به عدم انجام کاری یا تنبلی فرد برمی‌گردد.

در کنایه‌های این مجموعه می‌توان به عنوان نمونه از «سرنا را از سر گشاد زدن» نام برد در معنای نخستین به عمل اشتباه فرد اشاره دارد که ساز را از موضعی غیر طبیعی می‌خواهد اجرا کند و در معنای اصلی به عمل فردی بر می‌گردد که کارها را صحیح انجام ندهد.

مَثَل‌ها و کنایه‌ها غالباً در شکل‌های مختلفی بیان شده اند؛ اصطلاحات تک واژه ای، ترکیبات دو واژه ای، عبارت‌های کوتاه، جمله‌ها، مصراع و بیت که هر یک کاربرد و کارکرد خاص خود را دارند.

کتاب تمثیل و اشارات موسیقی

کتاب تمثیل و اشارات موسیقی

در میان مَثَل‌ها و کنایه‌ها به تنوع موارد مذکور می‌توان برخورد کرد. در گردآوری این مجموعه از این منابع (بر اساس نخستین چاپ) بهره برده شده است:

فرهنگ واژه‌های عامیانه در دوره قاجار اثر رضا حکیم خراسانی (1307)، امثال و حکم اثر علی اکبر دهخدا (1308)، داستان نامه بهمنیاری اثر احمد بهمنیار (1361)، ریشه‌های تاریخی امثال و حکم اثر مهدی پرتوی آملی (1365)، قند و نمک اثر جعفر شهری (1370)، فرهنگ نوین گزیده مَثل های فارسی اثر احمد ابریشمی (1376).

دوازده هزار ضرب المثل فارسی و سی هزار معادل آن اثر ابراهیم شکورزاده بلوری (1380)، امثال و حکم تاریخی اثر رحیم چاوش اکبری (1382)،  فرهنگ کنایات سخن اثر حسن انوری (1383) و فوت کوزه گری اثر مصطفی رحماندوست (1386)؛ اگرچه در تجدید چاپ این آثار تغییراتی از نظر تنوع و تعداد صورت گرفته است.

در این مجموعه که جلد نخست را در بر می‌گیرد 353 مثل و کنایه از منابع مذکور (به استثنای چند مورد) گردآوری شده است. اغلب این مَثَل‌ها در ارتباط با موسیقی اند؛ تعدادی از آنها مَثَل‌ها و کنایه‌های رقص را در بر می‌گیرد که مستقیم یا غیر مستقیم به موسیقی نیز ارتباط دارد.

برخی از مَثَل‌ها و کنایه‌ها به اصطلاحات عام صوت برمی‌گردد؛ مانند آواز، بانگ و صدای حیوانات که بهتر دیده شده در این مجموعه اضافه شود.

با توجه به تعداد کمّی مَثَل‌ها طبقه بندی الفبایی و سپس موضوعی ضروری به نظر می‌رسید که این مهم توسط مولف صورت گرفت تا کسانی که تمایل بر مطالعه‌ی این مَثَل‌ها و کنایه‌ها دارند بتوانند آسان تر به مطالب دسترسی پیدا کنند.

کتاب تمثیل و اشارات موسیقی

کتاب تمثیل و اشارات موسیقی

در این مَثَل‌ها و کنایه‌ها اطلاعات ارزنده ای در مورد نگرش به موسیقی، نقش موسیقی در اجتماع و نکات تخصصی در زمینه‌ی موسیقی مشاهده می‌شود. با توجه به مَثَل‌ها و کنایه‌های مذکور می‌توان چنین برداش کرد که در مجموع برداشت مثبتی از موسیقی و موارد مرتبطِ با آن عمدتاً مشاهده نمی‌شود.

این موضوع نشان می‌دهد نگرش اجتماعی در مورد موسیقی تحت تاثیر تفکر تحریمی بوده است؛ به عنوان نمونه می‌توان به این موارد توجه کرد: «چیکاره س؟ رقاص پای ناقاره!»، «آدم بی پول غالباً تنبورزن می‌شود»، «بابای تو چاره داشت نی میزد و اسفناج می‌کاشت»، «بچه سر پیری زنگوله پای تابوت است»، «پولو رو سینه ی مرده بذاری برات ابوعطا میخونه» و «در خانه بیعاره‌ها ساز و نقاره می‌زنند».

اینها نمونه‌هایی از مثل‌هایی است که به طور مستقیم و یا غیر مستقیم اهل موسییقی، موسیقی و سازها را کم ارزش جلوه داده اند؛ با این همه اعلب این مَثَل‌ها و کنایه‌ها دیگر رواج ندارند و امروزه جایگاه موسیقی و اهل موسیقی در ایران تغییر کرده است.

کتاب تمثیل و اشارات موسیقی

کتاب تمثیل و اشارات موسیقی

از نکات ارزشمند این مَثَل‌ها جنبه‌های تخصصی موسیقی است. ذکر اصطلاحات عام و خاص موسیقی، اسامی سازها و غیره می‌تواند به عنوان یک منبع در مباحث موسیقی کاربرد داشته باشد. تکرار اصطلاح‌های آواز، بانگ، خواندن و غیره به رواج گسترده‌ی این ها برمی‌گردد. کاربرد «ابوعطاء» در چندین مَثَل‌ نشانی از اهمیت این آواز در فرهنگ زمان مربوطه دارد.

ذکر سازهای مجلسی و سازهای با حجم صدای زیاد نشانه ای از رواج، کاربرد و کارکرد اجتماعی سازها را دارد. اعلب سازهای مذکور به قرون گذشته برمی‌گردد.

سید حسین میثمی خرداد 1395

 

فهرست مَثل‌ها و کنایه‌ها

  1. آب که سر بالا می‌‌رود قورباغه شعر [ابوعطا] می خواند.
  2. آجیل کسی کوک بودن.
  3. آدم بی پول غالباً هم تنبورزن می‌شود.
  4. آدم ناشی سرنا را از سر گشادش می‌زند.
  5. آدم نمی‌داند به کدام سازش برقصد.
  6. آن قدر دهلی هست که به سرناچی نمی‌رسد.
  7. آواز آسیا شنیدن آرد ندیدن.
  8. آواز خر در چمن.
  9. آواز خرکی، رقص شتری.
  10. آواز خوان بد صدا صداشو بلندتر می‌کنه.
  11. آواز دهل از دور هول باشد.
  12. آواز دهل شنیدن از دور خوش است.
  13. آواز سگ دلیل آبادانی باشد.
  14. آواز سگان کم نکند رزق گدا را.
  15. آوازه خوان ماهی قورباغه است.
  16. آیه یأس خواندن.
  17. اتاقش درهم و برهم است رقص قجری هم می‌کند.
  18. از خر خر تر کسی است که وقت آب خوردن خر سوت می‌زند.
  19. از سوز دلم است که خوشگل می‌رقصم.
  20. از شما عباسی از ما رقاصی.
  21. از کله سحر تا بوق سگ.
  22. اسب نِقاره چیست.
  23. اشتر که چهار دندان شود از آواز جرس نترسد.
  24. اتاق پَر برداشته می‌رقصد.
  25. اگر خروس بداند شب تا سحر می‌خواند.
  26. اگر داری طرب کن و اگر نداری طلب کن.
  27. اگر لالایی می‌دانی چرا خوابت نمی‌بَرد.
  28. اگه برا من میخونی نمیخواد بخونی.
  29. انگشت بر لبش بزن، نغمه بشنو.
  30. انگشت به دنبک کسی بزنی تا هفت تا خونه صداش میره.
  31. این آش و این نقاره.
  32. این دهنو بد خوندی.
  33. ایول بزن زنگو.
  34. با بوق و کرنا.
  35. با پول، سرِ سیبیل شاه می‌تونی ناقاره بزنی.
  36. با وجودت ز من آواز نیاید که منم.
  37. بابام چهارده شتر داشت نی می‌زد و اسفناج می‌کاشت.
  38. بابای تو چاره داشت نی می‌زد و اسفناج می‌کاشت.
  39. باد به بوق چیزی کردن.
  40. بانگ جرس.
  41. بانگ دُهُل.
  42. بانگ دهل و کوس کجا داشت توان راز.
  43. بانگ صبح.
  44. بانگ کوس از ضربت است و بوی عود از آذر است.
  45. بانگ نماز بی شک باشد به از حراره.
  46. بچه سر پیری زنگوله پای تابوت است.
  47. بچه عروسک پای نقاره است.
  48. بر نیاید ز کشتگان آواز.
  49. بَربَط را همی گوشمالی تا درآید در نوا.
  50. برو جلو بوق بزن
  51. بز رقصاندن.
  52. بزن بر طبل بی عاری که آن هم عالمی دارد.
  53. بزن شیپورچی شیپور جنگ خویش را امشب ولی آهسته زن ترسم که ازادخان [آزادخان] خبر گردد.
  54. بزن و بشکن.
  55. بزن و بکوب.
  56. بعد از نود و بوقی.
  57. بلال که مُرد اذان گو پیدا نشده؟
  58. بلبلان خاموش و خر عرعر می‌زند.
  59. بلبلی میخونه؟
  60. بکدام سازت برقصند.
  61. بنواز که جنگ در گرفت.
  62. بوق.
  63. بوق روی حمام است.
  64. بوق زدن در هزیمت.
  65. بوقش را زدند.
  66. بوقی.
  67. بوقی کردن کلاه کسی را.
  68. به سرنا چی گفتند سرنا بزن! گفت کف پایم میخارد.
  69. به شَل گفتن چرا بد میرخصی؟ گفت اتاق کجه.
  70. به ساز کسی رقصیدن.
  71. به هر سازی رقصیدن.
  72. بی تنبوره میرقصد.
  73. بی دف و نی میرقصد.
  74. بی زخمه و گوشمال مطرب       هیزم بود آن رباب نبود.
  75. پنجه شیرین داشتن.
  76. پول آدم و می‌رخصونه (می‌رقصونه).
  77. پول دارد که آواز خروس نشنیده است.
  78. پول که دادی بالای سبیلت نقاره می‌زنند.
  79. پولو رو سینه مرده بزاری برات ابوعطا میخونه.
  80. پیری که جوانی کند در هزیمت بوق زدن باشد.
  81. پیش از موذن بر مناره مرو.
  82. پیش درآمد شکه اینه وای به پس درآمدش.
  83. تا بوق سگ.
  84. تا بوق سگ و بیدار ماندن.
  85. تا تو کوک کنی‌ ما رِنگش را هم زده ایم.
  86. تا چوب به دهل نخورَد مرده روی آب نیاید.
  87. تا زنده بودم به من نمی‌دادی خرما، حالا که مُرده ام سر قبرم می‌زنی سرنا.
  88. تجارت بوق حمام.
  89. تک مضراب.
  90. تک مضراب زدن.
  91. تو خونه عروس دامبول دیمبول تو خونه داماد هیش خبری نیست.
  92. تو که نی زن بودی چرا آقا دائیت بحصبه مُرد.
  93. تو که همچی صدایی داشتی، چرا سر قبر بابات نخوندی!
  94. توی دل کسی داره و تنبک زدن.
  95. جرس بر گلو بستن.
  96. جرس بر محمل بستن.
  97. جرس بستن.
  98. جرس جُنبان.
  99. جرس دار.
  100. جرس در گلو بستن.
  101. جرس زدن.
  102. جرس کَر.
  103. جرس وار.
  104. جواب دهلی را سرناچی می‌دهد.
  105. جیک جیک مستونت بود فکر زمستونت بود؟
  106. چنان بد زد که سرنائی نیز فهمید.
  107. چنانست که پیش خوک و گراز مروارید افشانید یا چنگ زنید پیش اشتر مست.
  108. چنگ را تا نزنند نغمه طرب بر نیاید.
  109. چون دف لولی درید از بهر میمون چنبر است.
  110. چه برای کر بزنی که برای کور برقصی.
  111. چیکاره س؟ رقاص پای ناقاره!
  112. حالا هم نوبت رقاصی من است.
  113. حمام ده را بوق نیاید (یا) ببوق چه کار است.
  114. حیف آنها مردند و آواز ترا نشنیدند.
  115. حیف که بابات مرد و آواز ترا نشنید.
  116. خالتور.
  117. خر که نشسته آواز بخواند سر گوشش را می‌بُرّند.
  118. خرس را به رقص آوردن.
  119. خرس را به رقص آوردند دمش را به دست آوردند.
  120. خرگوش را با دف و تنبور صید نمی‌توان کرد.
  121. خنده را سازی لازم است و گریه را سوزی.
  122. خودش میزنه، خودش میرقصه.
  123. خوش به حال کسانی که مردند و آواز ترا نشنیدند.
  124. خوش رقصی کردن.
  125. خوش میرقصی قدم خیر لاغ گیس مبارک.
  126. خوشگلی یا خوش آواز؟
  127. خیلی خوش صداست توی خزینه هم آواز می‌خواند.
  128. داریه نم کُن.
  129. دامبول دیمبول ناقاره عروس تُممون نداره!
  130. دانا چون طبله عطار است خاموش و هنرنمای و نادان چون طبل غازی بلندآواز.
  131. دبدبه بندگی زدن.
  132. دبدبه زدن.
  133. دبدبه کسی را در آسمان چهارم زدن.
  134. در تاریکی رقصیدن.
  135. در چهل سالگی طنبور می‌نوازد و در گور استاد خواهد شد..
  136. خانه بیعاره ها ساز و نقاره می‌زنند.
  137. در مدت عید ما دهل بدریده است.
  138. دریده شدن طبل.
  139. دست به دنبک هرکس بزنی تا هفت تا خونه صداش می‌رود.
  140. دست به دنبکش بزن ببین صداش تا کجا می‌رود.
  141. دست به دهل هرکس بزنی صدا می‌کند.
  142. دستک بزنید که هر چه بردند بردند.
  143. دستک و دنبک (دستک و دمبک)
  144. دستک و دنبک راه انداختن
  145. دف دریده
  146. دف دورو (دورویه) زدن کسی را.
  147. دف سور.
  148. دف کسی را تر کردن.
  149. دف گردان.
  150. دف مربع.
  151. دلیران نترسند از اواز [آواز] کوس.
  152. دمبل و دیمبو راه انداخته.
  153. دو دستماله میرقصد.
  154. دُهلِ باز.
  155. دهل بالای بام بردن؛ دهل زدن.
  156. دهل بر خویشتن زدن.
  157. دهل چیزی زدن.
  158. دهل دریدن.
  159. دهل دریده.
  160. دهل زبانی.
  161. دهل زدن به نام کسی.
  162. دهل زیر گلیم زدن.
  163. دهل وار.
  164. راست بیا راست برو ماست بخور سرنا بزن.
  165. رفتن قمرو بیارن نبود کُلفَتِشو آوردن.
  166. رقاص باشی، عروسیت هم بشود.
  167. رقص اندر خون خود مردان کنند.
  168. رقص شتر از عرعر خر بود.
  169. رقصت اجباری بود خوش رقصیدنت چه بود؟
  170. رقصش مال ماست عرقچینش مال دیگران.
  171. رِند دهل دریده.
  172. روی دایره ریختن هر مطلبی یا سخنی یا رازی.
  173. روی سبیل شاه نقاره زدن.
  174. روی سبیل کسی طبل و نقاره زدن.
  175. زخمه گرفتن.
  176. زنگ کر کردن.
  177. زنگله بر کلاه دوختن.
  178. زنگوله بستن.
  179. زنگوله را به گلوی گربه میبندند. 
  180. زیر آواز زدن.
  181. ساز بینوایی زدن
  182. ساز خود را زدن.
  183. ساز خود را کوک کردن.
  184. ساز زدن به کام کسی.
  185. ساز مخالف زدن.
  186. سازشان با هم کوک نیست.
  187. سر بریده بانگ نکند.
  188. سرنا به دست آدم ناشی، تفنگ به دست کاشی!
  189. سرنا چی کم بود یکی هم از غوغه آمد.
  190. سرنا را از سر گشاد زدن.
  191. سرنا زدن شکم.
  192. سقش را با بوق حمام برداشته اند.
  193. سگ می‌زند گربه می‌رقصد.
  194. سوت و کور.
  195. سوتی دادن.
  196. سه بوقه.
  197. سه تار زدن.
  198. سه سوته.
  199. شتر پیر است آواز کوس و دهل بسیار شنیده.
  200. شتر نقاره خانه است.
  201. شتر نقاره خانه را از صدای طشتک و طبلک رم نمیکند. 
  202. شکم که شد پایین تنه به رقص می‌آید.
  203. شما سوتتو بزن.
  204. شیپورچی!
  205. شیخ زنگوله بپا.
  206. صبح آوازش بلند می‌شود.
  207. صد باد صبا این جا بی سلسله می‌رقصد.
  208. صداشو سرش انداخته.
  209. صدای دهل از خالی بودن شکم است.
  210. صدایش به گوش خودش خوش آمده.
  211. طبالی بِه که بطالی.
  212. طبل از زیر گلیم برآمدن.
  213. طبل اسکندر است.
  214. طبل امان زدن.
  215. طبلِ باز.
  216. طبل باز برای خود می‌زند.
  217. طبل بازگشت.
  218. طبل بلخی.
  219. طبل بندار.
  220. طبل به گلیم کشیدن.
  221. طبل پنهان چه زنم طشت من از بام افتاد.
  222. طبلِ پنهان زدن.
  223. طبل پنهان زدن، طبل در زیر گلیم زدن یا کوفتن، طبل در گلیم زدن.
  224. طبل تهی
  225. طبل جدال.
  226. طبل چنگ زدن.
  227. طبل چیزی را زدن (کوبیدن).
  228. طبل حیدر رازی.
  229. طبل خوار.
  230. طبل در زیر گلیم بودن یا ماندن.
  231. طبل رحيل.
  232. طبل رسوایی زدن.
  233. طبل زنان دخل ولایت برند پیر زنان را به جنایت برند.
  234. طبل زیر گلیم.
  235. طبل سامعه.
  236. طبل سکندر.
  237. طبل سلیمانی.
  238. طبل سوم زدن عَسس.
  239. طبل صبح.
  240. طبل فرو کوفتن.
  241. طبل و عَلَم داشتن.
  242. طبل واپس، طبل واپسین.
  243. طبل هر چه میان تهی تر صدایش بیشتر.
  244. طبلش دریده شد.
  245. طبلک زدن.
  246. طرب بر مردم است از عید و غم بر گاو قربانی.
  247. طرب زنگی.
  248. طرف سازشو زده.
  249. طنبوره (طنبور) از غلاف بیرون آوردن (بیرون کردن، از جوال بیرون کردن).
  250. عروس نمیتوانست برقصد می‌گفت اطاق کج است.
  251. عزرائيل واسش رقص شاطری می‌کنه.
  252. عهد بوقی.
  253. غزل خداحافظی [خواندن].
  254. فاتحه شو باید خوند.
  255. فراخور بلغور سماع باید کرد.
  256. فریاد عزا به گوش مرده خور آواز ابوعطاس (ابوعطاء است].
  257. قلی هم در سرناش میگفت.
  258. قورباغه آوازه خوان شده    بیات گاو میخواند.
  259. کارش چیه؟ بوق میزنه    بخیه به آبدوغ میزنه.
  260. کیکش خروس میخونه.
  261. کچلیش کم آوازش.
  262. کچلیش کم بود آواز خواندنش هم گرفت.
  263. کر کجا و نغمه داود کجا.
  264. کر مادرزاد را چه بسُرنا؟
  265. کسی را به دف بَر زدن.
  266. کلاه بوقی.
  267. کم آوردی سوت بزن.
  268. کو بانگ جرسها و کجا ناله کوس؟
  269. کوس آسایش بزدن.
  270. کوس بر پیل بستن.
  271. کوسِ بشارت.
  272. کوس به زخم آوردن.
  273. کوس چیزی را زدن (فرو کوفتن، کوفتن، نواختن).
  274. کوسِ دولت.
  275. کوس رحلت.
  276. کوس رسوایی ما بر سر بازار زدند.
  277. کوس رویین نهادن در قبیله ای.
  278. کوس زدن با کسی.
  279. کوس عيد.
  280. كوسِ لِمن المُلكي.
  281. کوس محمودی.
  282. کوس نادری هم بزنند بیدار نمی‌شود.
  283. کِی بود نغمه داود چو آواز درای؟
  284. کی توان بَربَط زدن در پیش کر.
  285. گاهی به ادا گاهی به اصول، گاهی به خدا گاهی به رسول.
  286. گر تو بهتر میزنی  بستان بزن.
  287. گربه رقصوندن.
  288. گرگ که پیر شد رقاص شغال می‌شود.
  289. گفتند بد میرقصی گفت زمین کجه.
  290. گفتند برقص اما نه با این قر و غمزه.
  291. گنجشک امسال به گنجشک پارسال آواز خواندن یاد می‌دهد.
  292. گوش به زنگ.
  293. لالایی گویم و خوابت کنم من      علی گویم و صد سالت کنم من.
  294. لحن داود و کَر مادرزاد.
  295. ما هم تون را می‌تابیم هم بوق را می‌زنیم.
  296. ماتم زده را به نوحه گر حاجت نیست.
  297. ماشین مشدی ممدلی، نه بوق داره نه صندلی.
  298. مثل بچه رقاصها.
  299. مثل بَربَط.
  300. مثل بوق.
  301. مثل چِل بند رقاصها.
  302. مثل چنبر دفِ حلقه به گوش.
  303. مثل چنگ.
  304. مثل دف تَر.
  305. مثل دف سور.
  306. مثل رَباب.
  307. مثل رقاصها.
  308. مثل سرنا.
  309. مثل شتر نقاره خونه میمونه.
  310. مثل طبل.
  311. مثل طبل تهی.
  312. مثل طبل میان تهی.
  313. مثل طنبور.
  314. مثل کمانچه.
  315. مثل یاسینی که به گوش خر بخوانی.
  316. مجلس بینوا را خوشتر چو مطرب را شود دف تر.
  317. مرغ پند را تلخ آمد آواز.
  318. مِزقان برای کسی کوک کردن.
  319. مطرب همسایه.
  320. مطربا تو عروسیش یار یار نمی‌خونن.
  321. معلوم نسبت به ساز کدومتون باید رقصید.
  322. مگو ناخوش که پاسخ ناخوش آید    به کوه آواز خوش دِه تا خوش آید. 
  323. من لالایی گُفتن بلدم به شرط آن که تو خوابت بِبَرد.
  324. موزیکان.
  325. ناید آواز جز از خُم تهی.
  326. نزده می‌رقصد.
  327. نَسِزد که با براق برابر شود خر طنبور.
  328. نغمه از دهان داود خوش است.
  329. نغمه بر طنبور افزودن.
  330. نغمه داوودی.
  331. نغمه دیگر نواختن.
  332. نغمه ساز کردن.
  333. نغمه همان نغمه است و ساز همان ساز.
  334. نقاره آفتاب زرد.
  335. نقاره چی یزید است.
  336. نقاره میگه امام رضا داراس، بمن چه، بتو چه.
  337. نقاره‌ها را زدند.
  338. نه از آن زینب و کلثوم شدنت    نه از این دایره و تنبک زدنت.
  339. نِی زن اگر نِی زن باشد، با چوب چوپانی هم نِی می‌زند.
  340. هان! دیگر آواز نمیکنم.
  341. هر جا سَریست صدائیست.
  342. هر چه داشت ریخت روی دایره.
  343. هر روز یک سازی زدن.
  344. هر طور این می‌زند او می‌رقصد.
  345. هم آواز شدن (گردیدن) با کسی.
  346. هم طبال یزید است و هم علمدار حسین.
  347. همیشه شیپور عزا می‌زند.
  348. هیچ سازی ماهیان را چون صدای آب نیست.
  349. . هیچ کس دیدی به یک مضراب بنوازد دو ساز؟
  350. یاسین به گوش خر خواندن.
  351. یک چشمش ساز می‌زند یک چشمش کمانچه.
  352. یک طرف دایره دنبک می‌زنند، یک طرف روضه‌ی حضرت زینب می‌خوانند.
  353. یک کاسه چی صد سرنا چی.

 

خرید آنلاین کتاب مثل‌ها و کنایه‌های موسیقی

در همین سایت دلشاد موزیک شما میتوانید کتاب مثل‌ها و کنایه‌های موسیقی را به صورت آنلاین خریداری کنید.

همچنین بهتره بگیم سایت دلشاد موزیک بزرگترین آرشیو و فروشگاه آنلاین کتاب های حوزه موسیقی هست و شما میتوانید تقریبا هر کتابی که دلتون میخواهد رو در این کتابخانه پیدا کنید و به صورت آنلاین خرید کنید.

برای دیدن همه کتابها روی عکس یا لینک زیر کلیک کنید:

دیدن همه کتاب های فروشگاه دلشاد موزیک

کتابخانه و کتابفروشی دلشاد موزیک - بزرگترین کتابفروشی آنلاین در زمینه موسیقی (سنتی - پاپ - کلاسیک و..)

کتابخانه و کتابفروشی دلشاد موزیک – بزرگترین کتابفروشی آنلاین در زمینه موسیقی (سنتی – پاپ – کلاسیک و..)

توضیحات تکمیلی
وزن 250 گرم
گردآورنده

احمد کریم خانی

قطع

رحلی

نوع جلد

شومیز

ناشر

سایه گستر

موضوع

نظرات (0)

دیدگاهها

هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.

اولین نفری باشید که دیدگاهی را ارسال می کنید برای “کتاب مثل‌ها و کنایه‌های موسیقی”

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *